یافتن پست: #شهيد
maede maz
قدم به قدم خاك طلائيه خون شهيدی ريخته شده و تو نميتوانی جايی قدم بگذاری و با اطمينان بگويی
اينجا كسی شهيد نشده! پس خلع نعلين ميكنی و پابرهنه بر خاك مقدسی قدم مينهی كه فقط ملائكه می دانند آنجا شهيدان با خدا چه سودايی كردند...
طلائيه چه حس غريبی داری...
دلم برايت تنگ می شود...
اينجا كسی شهيد نشده! پس خلع نعلين ميكنی و پابرهنه بر خاك مقدسی قدم مينهی كه فقط ملائكه می دانند آنجا شهيدان با خدا چه سودايی كردند...
طلائيه چه حس غريبی داری...
دلم برايت تنگ می شود...
پلاک
اومد پيشم گفت: خيلي دلم گرفته. روضه ميخوني؟؟؟شايد ديگه فرصت نباشه!!!!
گفتم! برو شب عملياته! خيلي کار دارم!!!!!
رفت و با دوستش برگشت! اصرار که فقط چند دقيقه!!!!!! خواهش ميکنم ....
3تايي نشستيم
گفتم:چه روضه اي؟
گفت:دلم هواي عباس علیه السلام کرده!
منم شروع کردم!
اي اهل حرم مير علمدار نيامد.علمدار نيامد! سقاي حرم سيد و سالار نيامد.علمدار نيامد!
کلي وقت با همين2بيت گريه کردند.رهاشون کردم ب حال خودشون!
عمليات با رمز يا ابالفضل العباس شروع شد...
بيسيم زدم وضعيتشو بپرسم
گفتند:
چند لحظه قبل شهيد شد با دست بريده و نارنجک به دست !
گفتم! برو شب عملياته! خيلي کار دارم!!!!!
رفت و با دوستش برگشت! اصرار که فقط چند دقيقه!!!!!! خواهش ميکنم ....
3تايي نشستيم
گفتم:چه روضه اي؟
گفت:دلم هواي عباس علیه السلام کرده!
منم شروع کردم!
اي اهل حرم مير علمدار نيامد.علمدار نيامد! سقاي حرم سيد و سالار نيامد.علمدار نيامد!
کلي وقت با همين2بيت گريه کردند.رهاشون کردم ب حال خودشون!
عمليات با رمز يا ابالفضل العباس شروع شد...
بيسيم زدم وضعيتشو بپرسم
گفتند:
چند لحظه قبل شهيد شد با دست بريده و نارنجک به دست !
maede maz
روزی از «رضا» پرسيدم :
تا به حال چند بار مجروح شده ای ؟
تبسمی كرد و گفت : يازده بار !
و اگر خدا بخواهد به نيت دوازده امام ، در مرتبه ی دوازدهم شهيد می شوم .
او همان طور كه وعده داده بود ،
مدتی بعد در منطقه «شرهانی» به
وسيله ی تركش خمپاره راه جاودانگي را در پيش گرفت .
رضا چراغی فرمانده لشکر ۲۷ محمد رسول الله صلی الله علیه و آله
تا به حال چند بار مجروح شده ای ؟
تبسمی كرد و گفت : يازده بار !
و اگر خدا بخواهد به نيت دوازده امام ، در مرتبه ی دوازدهم شهيد می شوم .
او همان طور كه وعده داده بود ،
مدتی بعد در منطقه «شرهانی» به
وسيله ی تركش خمپاره راه جاودانگي را در پيش گرفت .
رضا چراغی فرمانده لشکر ۲۷ محمد رسول الله صلی الله علیه و آله
maede maz
از يك محله به يك مدرسه می رفتند
اما با دو مسير متفاوت .
هر چه دوستش اصرار ميكرد بيا از همين كوچه برويم ،
قبول نميكرد .
می گفت :
اين كوچه پر از دختره ،من نميام .
معلوم نيست اين كوچه به كجا ختم مي شه . !
شهيد علی صياد شيرازی
اما با دو مسير متفاوت .
هر چه دوستش اصرار ميكرد بيا از همين كوچه برويم ،
قبول نميكرد .
می گفت :
اين كوچه پر از دختره ،من نميام .
معلوم نيست اين كوچه به كجا ختم مي شه . !
شهيد علی صياد شيرازی
maede maz
خيابنها را به نام شهدا کرديم.. تا هر وقت نشاني منزل را ميدهيم.. بدانيم از گذرگاه کدام خون شهيد با ارامش به منزل ميرسيم... ..بر سر مزارشان که باشی نگاهشان شرمنده ات میکند... شهدا بازهم شرمنده ایم!!..
..بر سر مزارشان که باشی نگاهشان شرمنده ات میکند... شهدا بازهم شرمنده ایم!!..
سید ایلیا
صدايي از پشت در و بانويي با پهلوي شكسته و بازوان كبود، تاريخ مظلوميت شيعه را مي نوشت. چرا با پاره تن پيامبر خدا چنين كردند؟
فاطمه يك راز بود .
بقيع شاهد راز
اين راز را در درون گريه ها مي توان يافت .
اي چشم خون گريه كن .
السلام اي شهيده مظلومه
فاطمه يك راز بود .
بقيع شاهد راز
اين راز را در درون گريه ها مي توان يافت .
اي چشم خون گريه كن .
السلام اي شهيده مظلومه
