یافتن پست: #جلال_حاجی_زاده

wolf
wolf
ترجمه ی عشق
به تمام زبان های دنیا
نام کوچک توست ، مادرم !...






wolf
wolf
عصرها
بیشتر از هر وقت دیگر
دوستت دارم می چسبد
مثل یک استکان چای
برای کارگری فقیر....



wolf
wolf
خاطره
یک پیراهن خالیست
که اندازه‌ی هیچ‌کس نمی‌شود
باید آویزانش کرد در باد
و با رقصش پیر شد...





wolf
wolf
صلات مغرب من!
اگر دست من بود...
می‌گفتم سیگار را از دست تو بگیرند...
و اشعار مرا...
بین انگشتانت بگذارند....
تو باید صبح تا شب...
مشغول سوزاندن من باشی...
همانطور که من ...
مشغول نوشتن توام...

صلات صبح من!
ظهر که شد از خواب بیدار می‌شوم...
با اذانی که در مقام غزل...
از گوشه ی منزوی بیرون می‌آید...
عکست را برمی دارم ...
و روبه‌روی پنجره‌ای که تازه پا به خانه گذاشته ...
دور سرت اسپند دود می‌کنم...
چشم فاصله کور...
چشم رنج دور...

صلات ظهر من!
اگر قرار باشد ...
در فندک دیگران تکرار شوی...
من هم باید...
چندین شاعر پرکار...
و چندین هزار شعر دلتنگ باشم...
دود سیگار تو...
نباید دور سر دیگران بگردد...





تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ

شبکه اجتماعی ساینا · طراحی توسط گروه طراحی وب ابتکارنو