Zeinab
امروز برای انسان بودن زیادی آسیب پذیرم؛ کاش درختی، تخته سنگی چیزی بودم.
Zeinab
به راحتی نمیتوانم بگویم چه میشود که آدمیزاد در شب، فرق میکند. اما گویی این تنها شب است که برای جانهای خسته باقی مانده.
Zeinab
دلم پاستا میخاست .
ی چیزایی رو در هم ریختم تو هم ک خودم پشمام ریخته . فقط امیدوارم قابل خوردن باشه .
Zeinab
همیشه دلایل زیادی بوده ک از عید خوشم نیاد
شما هم ؟
Zeinab
هفته پیش سه شنبه با یکی از بچه ها بیرون بودم ، گفتم دلم میخاد برم مسافرت، یه شمالی چیزی.
چارشنبه اش بهم پیام داد داره با دوستش میره گیلان 🚶♀️🌚
Zeinab
میدانم چرا هیچ گاه یاد من نیستی. من زخمی بر روحت به یادگار نگذاشتم که با هر تلنگری یادم بیفتی. انسان به زخمها بیشتر میاندیشد تا مرهمها.
Zeinab
دنیا غزلی داشت به کوتاهی عمر
دلگیرترین مصرع آن، زیستنم بود
Zeinab
موضوع بر سر امید بود
چیزی بسیار مقدس تر از زندگی .
Zeinab
«جميعنا نعيش نفس اللَّيل
لكن لكل واحد مِنا ظلامه
همه ی ما در یک شب زندگی میکنیم اما هر کدام از ما یک تاریکی خاص را سپری میکند.»