با خودم میگفتم
ینی میشه یه روز گوشی خودمو داشته باشم ؟
میشه لب تاب خودمو داشته باشم ؟
میشه که حتا شده ذره ای مستقل بشم ؟
میشه ک کار کنم ؟ میتونم پول دربیارم ؟ میتونم خودم برم و بیام ؟ میتونم …
به خیلیاش رسیدم ، برام واقعا دور بودن ، خیلی دور … ولی واقعا بابت کدومش خوشحال بودم ؟!
حالا تو ذهنم میاد
ینی میشه تنهایی برم سفر ؟
میشه که ماشین خودمو داشته باشم ؟
میشه که خونه خودمو داشته باشم ؟
میشه که …
ولی خب رسیدم ، که چی واقعا ؟
واقعا معنای زندگی چیه ؟
خیلی برام پوچه ، خیلی زیاد …
چرا داریم زندگی میکنیم ؟ چی زنده نگهمون داشته ؟ مگه دنیا و آدماش مزخرف نیستن ؟ پس چرا هنوز نفس می کشیم …
دقیقا همینه ...
Laptop
حالا چرا ب دنیاخانم این طور میگید؟؟
الان ب دکتر های شهر شما مزخرف بگیم خون بپا میکنید
منم زیاد فکر میکنم بهش
که تهش که چی؟
این همه عذاب و بدوبدو و رسیدن و نرسیدن قراره که چی بشه؟
اصلا من میگمممم کل این دنیا خوووب شد
همه ب همه چی رسیدن
خب ک چیییی واقعاااا
گذشته از شوخی عرض کنم که
باید در لحظه زندگی کرد و ب توهمات و آرزوهادل خوش نبود
خیلی مواقع زندگی الان رو که خیلیم خوبه بی ارزش حساب میکنیم و میگیم کاش فلان میشد و الکی خودمونو اذیت میکنیم درحالی که وقتی ب اون موقعیت میرسیم تازه میفهمیم ک ایوای زندگب همون روزایی بود که پوچ حساب میکردیم
بله درسته
ای خـــداااا
میدع ...بوقتش