پدرم وارد اتاقم شد «سلام کرد و بعد یه و یک کاغذ و مداد بهم داد گفت «اسباببازیهایی که تو اتاقت داری رو بنویس»...شروع به نوشتن اسمای عروسکا و اسباببازی هام کردم...
پدرم به محض دیدن لیستی که نوشته بودم، گفت: « انتخاب کن کدومو بیشتر دوست داری و کدام را دوست نداری...» از این حرفش تعجب کردم چون من همه اونا رو دوس داشتم...برای همین ازش پرسیدم...
«بابا چرا باید همچین کاری بکنم؟»
اون جواب داد«چون همه اونا توی تابوتت جا نمیشن... برای همین میخوام بقیه رو به پرورشگاه اهدا کنم...»
۵ موافق
1401/07/18 - 10:18