دیگر نه بانگ و شیون فاطمه(س) می آید نه صدای: عجل وفاتی سریعا..
حالا علی(ع) گوشه ی خانه نشسته و بجای گریه، شانه هایش میلرزد
حسنین(ع) دست ب موهایی میزنند ک مادرشان آنها را شانه زده
مادری ک حالا آرام گرفته و ب دیدار رسول خدا(ص) رفته
آرام بخوابید مردم شهر!
حالا دخترکی گوشه خانه چادر مادر را در دست میفشارد و فکر میکند ک مادرش برمیگردد ولی...!