باز باران با ترانه...
میخورد بر بام خانه یادم آمد کربلا را، ...
دشت پرشور و بلا را،...
گردش یک ظهر غمگین،...
گرم و خونین،...
لرزش طفلان نالان،...
زیر تیغ و نیزه ها را،...
با صدای گریه های کودکانه...
وندرین صحرای سوزان،...
میدود طفلی سه ساله...
پر زناله ،... دلشکسته ،... پای خسته... باز باران ، ...قطره قطره،...
میچکد از چوب محمل،... آخ باران ...
کی بباری برتن عطشان یاران ...
ترکنند از آن گلو را...
آخ باران ...
آخ باران...
۲ موافق
1394/05/14 - 15:23 در
پلاک سرخ