شاعر چشمت شوم یا شاعر خندیدنت
ای فدای لحظه ی در ماه شاید دیدنت
چشم تو کندوی صدها عاشق دیوانه وار
من ولی دیوانه ام ، دیوانه ی نوشیدنت
در دو چال گونه ات دنیای من جا میشود
عاشق دنیای خویشم لحظه ی خندیدنت
گرچه زیبا تر ز ماهی ، آمدی از آسمان
تا نیفتد چشم نامحرم به شب تابیدنت
گل شدی ، آنقدر زیبا تا که یادت می کنم
ترسم ای گل جان بگیرد عقده های چیدنت
مثل باران می زنی بر پنجره تا میرسی
سنگ بارانش بکن اینبار با باریدنت
خسته ای میدانم اما ساعتی بیدار باش
شاعر چشمت بمانم شاهد خندیدنت
سلام سکوتی عیدت مبارک طاعات قبول
سلام آق علی عید شما هم مبارک ممنون همچنین
#پست لایک