باور ڪن اگر برگردی با غرور تمام می گویم....
نمی خواهمت...
عاشقم
خیلی زیاد
خیلی بیشتر از حد تصورت
ولی نـہ عاشق تو
عاشق آن آدم غیرواقعی ...
ڪـہ تو ؋ـقط نقشش را بازی می ڪردی...
عاشق آن آدم تخیلی ڪـہ من از تو در ذهنم ساختم...
همان آدمی ڪـہ بـہ تمام و ڪمال ؋ـقط مال من بود...
بـہ امید لمس دستان من ، ...
بـہ هیچ جنس مخالـ؋ـی ...
با گوشـہ ی چشم هم نگاـہ نڪردہ بود...
ڪـہ او هم مرا دوست داشت...
ڪـہ او هم بی قرار من بود...
نـہ عاشق تو
میـ؋ـهمی ؟
نـہ عاشق تو ...!