شب عملیات بود .حاج اسماعیل حق گو به علی مسگری گفت:ببین تیربارچی چه ذکری میگه که اینطور استوار جلوی تیرو ترکش ایستاده و اصلا ترسی به دلش راه نمیده .نزدیک تیر باچی شد و دید داره با خودش زمزمه میکنه :دِرِن ، دِرِن، دِرِن ،...(آهنگ پلنگ صورتی!) معلوم بود این آدم قبلاً ذکرشو گفته که در مقابل دشمن این گونه ، شادمانه مرگ رو به بازی گرفته.
1394/03/28 - 20:35 در
پلاک سرخ