اعوذ بالله من الذات کثیف..!! ‌‌

مشخصات

موارد دیگر
1151 پست
مرد

دنبال‌کنندگان

(22 کاربر)

بازدیدکننده

برچسب ‌های کاربردی

1603821506270920_large.jpg 1603809781846924_orig.jpg 1603805589561862_orig.jpg IMG-20201026-WA0125.jpg
دلم میسوزد و کاری...ز دستم بر نمی آید...


باحال بود

نمیدونم چرا
ولی تاریخ ۲۳ آبان رو دوس دارم
قلبا
عاشق این تاریخم
خدایا
طلوع دل انگیزم ک تو این تاریخ نبود
پیلیز غروب غم انگیزمو بزن تو همین تاریخ:دی
رند هم باشه منمونتم:دی
۰۰/۷/۲۳
=))

به عطرش دلخوشم
اما صد افسوس كه...
بادآورده ها را مي برد باد..!




مادربزرگ می گفت :
آدم بوی غذایی را بشنود، دلش بخواهد
و نداشته باشد نفسَش می‌ماند؛
مریض می شود ..!
دیروز کنارِ پنجره بوی عطرت می‌آمد ...




هیروشیمایی در دلم به پا شده
جنگی را نجنگیده باختم
بازماندگان آن حادثه عظیم از ابهت نابود کننده اش میگویند
هیروشیمایی در دلم به پا شده
تمام ساکنان قلبم طعم گس مرگم را چشیدند
تا هزاران سال دیگر حیات موجود زنده ای در قلبم ممکن نیست
پژوهشگران از وجود مواد رادیو اکتیوی تو خبر میدهند...

🥀🍁

خاطراتی که آدم‌هایش رفته‌اند، دردناکند
ولی خاطراتی که آدم‌هایش حضور دارند اما
شبیه گذشته نیستند به مراتب، دردناکترند!




يمكن للمرء أن يقول وداعاً، و كل شيءٍ فيه يريد أن يبقى

از آدمیزاد [هیچ] بعید نیست که بگوید «خداحافظ»، و بندبند وجودش «می‌خواهم بمانم» باشد.

:گل


اگر یک قدم به سمتم بیایید و در حرکتتان سوء ظنی نبینم ، ۲۰ قدم به سمتتان می آیم
و اگر ۱ قدم از من دور شوید بی هیچ قید و شرطی ۱۰۰۰ قدم از شما دور میشوم...



كل شخص يستحق شخصا يمكنه ان يجعل قلبه ينسى انه قد انكسر يوما

هر انسانی، مستحق داشتن کسی‌است که باعث شود «قلبش فراموش کند که روزی شکسته است».



:/

می روی و دل اگر زنده بمــانم با توست
ور نمانــم همه جا روح و روانم با توست
چون چراغی که فرا راه تو سوزد همه شب
به سلامت برو ای دوست که جانم با توست...
💔🥀😊


من رفته‌رفته همه‌چیز را کم می‌آورم
خورشید را از خودش
زمین را از خودش
و درمی‌یابم که اندوهم دارایی من نیست
بدهی اجباری من است
و نوشتن جعل‌کردن پرداخت این بدهی‌ست




عاقبت یک روز میبینی که در میدان شهر
بک نفر با خاطراتش تیر باران میشود...




عاقبت یکروز ...
می گریزم از فسون دیده ی تردید
می تراوم همچو عطری از گل رنگین رویاها
می خزم در موج گیسوی نسیم شب
می روم تا ساحل خورشید
در جهانی خفته در ارامش جاوید
نرم می لغم درون بستر ابری طلایی رنگ
پنجه های نور میریزد بروی اسمان شاد
طرح بس آهنگ
من از انجا سرخوش و ازاد
دیده میدوزم به دنیایی که چشم پرفسون تو،راههایش را به چشمم تار میسازد
دیده میدوزم به دنیایی که چشم پرفسون تو همچنان در ظلمت رازش گرد ان دیوار میسازد



صفحات: 2 3 4 5 6

شبکه اجتماعی ساینا · طراحی توسط گروه طراحی وب ابتکارنو