ترنم
عاشقی درد سری بود نمی دانستیم/
حاصلش خون جگری بود نمی دانستیم./
پر گرفتیم ولی باز به دام افتادیم/
شرط بی بالو پری بود نمی دانستیم/
آسمان از توخبرداشت ولی ماازتو/
سهممان بی خبری بود نمی دانستیم/
آب وجاروی در خانمان شاهد بود/
ازتوبرما گذری بود نمی دانستیم/
این همه چشم به راهی نگرانم کرده/
عاشقی دردسری بود نمی دانستیم/
هیچ کس تاب وتب چشم تورادرک نکرد/
هیچ کس اشک شب چشم تورا درک نکرد/
ما کجادردکشیدیم به اندازه تو/
روز وشب گریه ندیدیم به اندازه تو/
منتی برسر ماهم بگذاری بد نیست آقا/
اگرم چشم به راهم بگذاری بد نیست آقا/
نگرانمپکه پس از مردن من برگردی/
پای تابوت سر بردن من برگردی/
نکند منتظر مردن مایی آقا/
منتظرهات بمیرن می آیی آقا/
من شب جمعه قرار تو دلم می خواهد/
صبح فرداکنارتو دلم می خواهد..
ترنم
جمـعــه را سرمــه کشیدم كه مــگر برگـــردی
با همان سیصد و دلتنگ نفر برگــــــــــــــردی
زندگـــی نیست ممــات است ، تو را کم دارد
دیدنت ارزش آواره شدن هم دارد
خير از جمعه نديديم به والعصر قسم
بي تو ما طعنه شنيديم به والعصر قسم
از دل تنــگ مـــــن آیا خبــری هــم داری؟
آشنا ، پشت سرت مختصری هــــــــم داری؟
هیچ کس تاب و تب چشم تو را درک نکـرد
هیچ کـس اشک شب چشم تو را درک نکرد
منّتـــی بر سر ما هم بگذاری بـــد نیسـت
آه کم چشــــــم به راهم بگذاری ، بد نیست
نگرانم كه پس از مردن من برگردی
پاي تابوت ، سر بردن من برگردي
نکنــــد منتظــــــــر مردن مائـــی آقا؟
منتظرهات بمیرند میایــــــــی آقــــا؟
به نظر میرسد این فاصله ها کم شدنیسـت
غیر ممکن تر از این خواسته ها هم شدنیست
دارد از جـــاده صدای جرســی می آیــد
مژده ای دل که مسیحــا نفسی می آید
چون قرار همـــه با حضرت آقا جمعه است
همه ي دلخوشی هفته ي ما با جمعـه است
منجــــی ما به خداوند قســـم آمدنیست
یوسفم گـــــم شده ، ای اهل حرم آمدنیس.
الّلهُـــمَّ عَجِّــــــلْ لِوَلِیِّکَــــــ الْفَــ
ترنم
مهدیا منتظرانت همه در تاب و تبند
همهی اهل جهان، جمله گرفتار شبند
چو بیایی غم و ظلمت برود از عالم
شاد گردد دل آنان که گرفتار غمند
ترنم
کجای چهار فصل نام تو می گنجد . . .؟
رویش از توست
بهار ، بهانه ، باران هم !
تو ...
فصل پنجم شاعرانه های منی ...!
ترنم
آیت الله مجتهدی ره:
بعد از نماز به خدا بگویید: خدایا! من می خواهم خوب شوم،دستم را بگیر.
اگر از خدا بخواهی،کمکت می کند.
در حدیث قدسی آمده که:
بنده ی من! اگر تو یک وجب به طرف من بیایی،من یک قدم خواهم آمد و اگر تو یک قدم بیایی،من هروله کنان می آیم.
ترنم
الـهي
هرچه داده اے،ازآن توست
ازخودت سیرابم کن
ڪه هــرآنـچه غیرتوست
بسان آب دریاست
تنها عطشم راتشدید مےڪند
ودرطمع نوشیدن عمرازڪف مےرباید
ازخودت سیرابم ڪن...
ترنم
آقای من سلام.
نیامده ام بگویم که چرا این جمعه نیامدی.
حق داشتی که نیایے.
ما انگار هنوز از کوفے بودنمان توبه نکرده ایم ،
دعوتنامه می فرستیم اما به انتظارت نمی نشینیم.
تو منتظر مایے اما امان از ما ،
هیجان بازی امروز را همه جا تبلیغ می کردند،
آرامش بعد از آمدنت را اما نه..
حق داشتی که نیایی عزیزِ زهرا ،
حق داشتی ...
دعایمان کن کوفی نمانیم.
ترنم
@mahneshan .
خب همه غم دارن وغصه دارن..
ولی فرق ما واونا اینکه ما خدارو داریم و بر مشکلات صبر و تحمل می کنیم ولی اونا
خدا رو ندارن ..
بیاین براشون دعا کنیم