bahar
Mashhad Just B:
فردا روز عید اسـتـــ ....
هادی
غم هجران تو اےیار مرا شیدا ڪرد
غیبٺ و دورے تو حال مرا رسوا ڪرد
دورے تو اثر جمع بدےهاے من اسٺ
شرمسارم گنهم چشم تورا دریا ڪرد
هادی
می شود باز بگویند که بی تقصیرند؟
جمعه هائی که بدون تو چنین دل گیرند..
باز در گوش زمان ثانیه ها میگفتند
خسته از چرخش این عقربه های پیرند
یوسف پرده نشین بی تو زلیخا صفتان
شبی از حسرت پنهان شدنت می میرند
من وتنهائی یک پنجره چشم به راه
و غزل هائی که از نام تو جان میگیرند
بی تو دیریست که خواب گل و آئینه و باغ
خواب های دم صبح اند که بی تعبیرند
عاقبت بی تو شبی قافیه های غزلم
زیر باران به خدا از غم تو میمیرند...
اللهم عجل لولیک الفرج بحق حضرت زینب (سلام الله علیها..)
هادی
غمی دارد دلم شرحش فقط افسانه می خواهد
به پای خواندنش هم گریه ی جانانه می خواهد
من آن ابر پر از بغضم که هر جایی نمی بارد
برای گریه کردن مرد هم یک شانه می خواهد
شبیه شمع تنهایی که پای خویش می سوزد
دلم آغوش گرم و عشق یک پروانه می خواهد
برایش شعر گفتم تا رقیبم پیش شاعرها
بگوید عاشقش او را هنرمندانه می خواهد
به قدر یک نگاه ساده او را خواستم اما
به قدر یک نگاه ساده هم حتی نمی خواهد
هادی
خاطرات تو ودنیای مرا سوزاندن تا فراموش شود یادتو هر چند نشد . . .
بدون شوما نمیشه بانو
نگرفتیمت بزن ببینم زورت میرسه این بهاره ها با یه ضربه ناکوتت میکنه
نه من الان آرومم
مبارک