یافتن پست: #you

(◍•ᴗ•◍)
(◍•ᴗ•◍)


حضرت@دوست
حضرت@دوست
بریم نهار -------
کروکت سیب زمینی با مرغ


(◍•ᴗ•◍)
(◍•ᴗ•◍)


حضرت@دوست
حضرت@دوست

شست و شویی کن و آن گه به خرابات خرام
تا نگردد ز تو این دیر خراب آلوده

یاس
یاس
سلام دوستان فردا روز مهمیه برام دعا کنید هرچی خیره بشع ممنون از نفس حقتون

fatme
fatme
نقاشی چی بکشم حوصلم سر رفته

حضرت@دوست
حضرت@دوست
طبل طوفان

موجها خوابیده اند ، آرام و رام

طبل طوفان از نوا افتاده است

چشمه های شعله ور خشکیده اند

آبها از آسیاب افتاده است


در مزار آباد شهر بی تپش

وای جغدی هم نمی آید به گوش

دردمندان بی خروش و بی فغان

خشمناکان بی فغان و بی خروش

حضرت@دوست
حضرت@دوست
تو خواب نمیاد . {-2-}برو بخواب .لامپسایت را خاموش کنم{-18-}{-18-}

(◍•ᴗ•◍)
(◍•ᴗ•◍)
💢

دکتر مرتضی شیخ، پولی به عنوان حق ویزیت از مردم نمی گرفت و هرکس هر چه می خواست، در صندوقی که کنار میزش بود می انداخت و چون حق ویزیت دکتر پنج ریال تعیین شده بود (خیلی کمتر از حق ویزیت سایر پزشکان آن زمان). اکثر مواقع بسیاری از بیمارانی که به مطب او مراجعه می کردند، به جای پنج ریالی، سرِ فلزی نوشابه داخل صندوق می انداختند تا صدایی شبیه به انداختن سکه شنیده شود...!
دختر دکتر نقل می کند: "روزی متوجه شدم پدرم مشغول شستن و ضدعفونی کردن انبوه سرنوشابه های فلزی است! با تعجب گفتم: پدر! بازی‌تان گرفته است؟ چرا سرنوشابه ها را می شویید؟!

پدر جوابی داد که اشکم را درآورد... ایشان گفت: دخترم، مردمی که مراجعه می کنند باید از سرنوشابه های تمیز استفاده کنند تا آلودگی را از جاهای دیگر به مطب نیاورند.
این سرنوشابه های تمیز را آخر شب در اطراف مطبم می ریزم تا مردمی که مراجعه می کنند از این ها که تمیز است استفاده کنند.
آخر بعضی ها خجالت می کشند که چیزی داخل صندوق مطب نیاندازند."

عمه خانم
عمه خانم
۸تا کتاب و دفتر چقدر زمان میبره تا اینطوری خشک بشه:اشک=))



حضرت@دوست
حضرت@دوست
وقتی سازدلم به هوای خورشید روی تو کوک میشه...
دست خودم نیست ..دل نوای بی نوایی سر میده



WeT
WeT
مملکت کلا رو هواس

(◍•ᴗ•◍)
(◍•ᴗ•◍)
💢

یک استاد دانشگاه می‌گفت: "یک بار داشتم برگه‌های امتحان را تصحیح می‌کردم. به برگه‌ای رسیدم که نام و نام خانوادگی نداشت. با خودم گفتم ایرادی ندارد. بعید است که بیش از یک برگه نام نداشته باشد. از تطابق برگه‌ها با لیست دانشجویان، صاحبش را پیدا می‌کنم. تصحیح کردم و ۱۷ گرفت. احساس کردم زیاد است. کمتر پیش می‌آید کسی از من این نمره را بگیرد. دوباره تصحیح کردم ۱۵ گرفت.

برگه‌ها تمام شد. با لیست دانشجویان تطابق دادم، اما هیچ دانشجویی نمانده بود. تازه فهمیدم کلید آزمون را که خودم نوشته بودم، تصحیح کرده ام."

اغلب ما نسبت به دیگران سخت ‌گیرتر هستیم تا نسبت به خودمان، و بعضى وقت‌ها اگر خودمان را تصحيح كنيم، می‌بينيم به آن خوبى ها هم كه فكر ميكنيم، نیستیم.

amirali-62
amirali-62
سلااام

حضرت@دوست
حضرت@دوست
اقا ما شام از اینها داریم ..شما چی{-18-}


صفحات: 8 9 10 11 12

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ

شبکه اجتماعی ساینا · طراحی توسط گروه طراحی وب ابتکارنو