رها
اگه یه روز توی یه خیابون خودتون رو ببینید چی بهش میگید؟!
پریا
نوشته بود:
آدم هایی که یک روز عاشق هم بودن؛
نمیتونن دوست معمولی بشن،
چون قلب همو شکستن!
نمیتونن دشمن همدیگه هم بشن،
چون قلب همدیگه رو لمس کردن!
و تا همیشه میشن " غریبه ترین آشنا "
مارال
وسیعترین شکل تنهایی،
دور ماندن از کسی است که دوستش داری
حالا هی جهانت را با غریبهها شلوغ کن!
مآه
ببین اگه قراره باهم غریبه شیم
هیچ وقت آشنا نشو باهام
آخه من غریبه های زیادی دیدم که رفیق ترینم بودن
رها
میشه بگید کیا اینجا به طلسم و اینجور چیزا اعتقاد دارن؟! دلیلشون چیه؟! تا حالا برای خودشون پیش اومده باشه ک بهشون مراجعه کنن و ب نتیجه ای برسن؟!
مآه
من آشناییم که غریبه من را نمیشناسد. من غریبه ایم که آشنا من را نمیشناسد. من آنم که هرکس یادگاری از درد بر دلم گذاردو رفت. من آنم که هرچه زجرم دادند کینه شان را به دل نگرفتم، من آنم که از دل مینویسم اما انگار کسی دل ندارد که حرفم را بداند مگر نگفتند آنچه از دل براید لاجرم بر دل نشیند؟. من گمشده ای در غربت یادها هستم. شاعر نیستم اما شعر میگویم، خواننده نیستم اما میخوانم، مومن نیستم اما خدا را عبادت میکنم، نویسنده نیستم اما مینویسم، من آنم که به هرکه محبت کردم از پشت به من خنجر زد، من آنم که سینه اش غمها برای گفتن دارد، من آنم که در این دنیا بی ادعاست، من آنم که به سادگی فراموش میشوم زودتر از یک پلک زدن، آنچنان که فراموشم کردند، دنیای من با این همه گفتار سپید تر از برف است چون اگر کسی را نداشته باشم خدا را دارم و اوست یاره واقعیه من. من آنم که کسی حتی نزدیکانم مرا با این نام نمیشناسند.من آنم که ناشناس بودن را دوست دارد. باز میخواهی بدانی کی هستم؟!
اجازه بدین من اول حقمو دریافت کنم بعددددد
ایبابا...
همیشه بودن کسانی ک نان منو آجر کردن
خدا ازشون نگذره
عجبااا