یافتن پست: #علی_

ᴍᴀʜɪ
ᴍᴀʜɪ
نسلی شدیم که حرفهایمان را با عکسهای پروفایل میزنیم
خیلی عکسها را دوست نداریم ولی میگذاریم تا شاید دلش تنگمان شود
رگ غیرتش باد کند میگذاریم تاشاید...:خسته



ᴍᴀʜɪ
ᴍᴀʜɪ
هر بار كه استخاره كردم،
خوب نيامدى!
بهتر بگويم؛
اصلاً نيامدى...!
حالا تو را در تك تكِ دانه هاى تسبيح
جستجو ميكنم...
اين بار براى داشتنت،
پاى خدا را وسط كشيده ام!



ᴍᴀʜɪ
ᴍᴀʜɪ
دیدی جانم ؟
باران همه جا باریده
اما تو نیستی!
نیستی؛ تا دست در دست هم قدم بزنیم
یکهویی و بدون اینکه گونه هایمان از خجالت سرخ شود
قهقهه ی بلندی بکشیم
از خوشی زیاد میان جمعیت شهر گُم شویم.
و زمان از دستمان دَر برود
دلم میخواهد
بدون چتر روی نیمکت خیس بنشینیم
و گرمی شانه هایت را در همان هوای سردِ بارانی حس کنم
آه!
لعنت...
لعنت به تمام ابرهایی که بی تو
قصد باریدن دارند:هعی


ᴍᴀʜɪ
ᴍᴀʜɪ
هرچیزی کمش دارو است
متوسطش غذا است
و زیادش سم است
حتی محبت کردن



wolf
wolf
پس از بیـدارشـدن
تا نبوسمـت
زندڪَی آغـاز نمی شـود!
حالا فڪر ڪن
اڪَر یڪ روز صبـح ڪنارم نبـاشی
چہ می شـود...

{-118-}{-118-}{-118-}{-118-}{-118-}

wolf
wolf
دوست داشتن
نه به «بودن و نبودنه»،
نه به «داشتن و نداشتن»!
دوست داشتن واقعی، فقط برمیگرده به «خواستن و نخواستن» خود آدم، تمام.
دیگه بعدش هر حرفی، فقط یه بهونه‌ی مسخره‌ست



ᴍᴀʜɪ
ᴍᴀʜɪ
تواناترین مترجم کسی است که ، سکوت دیگران را ترجمه کند !
شاید سکوتی تلخ ، گویای دوست‌داشتنی شیرین باشد .



ᴍᴀʜɪ
ᴍᴀʜɪ
گاهى رابطه ات را زمين بگذار
و تا ميتوانى فاصله بگير
دست بزن زيرِ چانه ات و از دور تماشايش كن
تحليلش كن
ببين اصلاً ارزشش را دارد برگردى دوباره...؟
گاهى آنقَدر غرق ميشويم در رابطه هايمان
كه كور ميشويم
كر ميشويم...
فاصله هميشه هم بد نيست!



ᴍᴀʜɪ
ᴍᴀʜɪ
در حادثه کربلا،با سه‌ نمونه شخصیت روبرو می‌شویم.

اول: حسین (ع).
حاضر نیست تسلیمِ حرفِ زور شود.
تا آخر می‌‌ایستد.
خودش و فرزندانش کشته می‌شوند.
هزینه انتخابش را می‌‌دهد.
و به چیزی که نمی‌خواهد،
تن‌ نمی‌‌دهد.
از آب می‌گذرد، از آبرو نه!‌

دوم: یزید
همه را تسلیم می‌خواهد.
مخالف را تحمل نمی‌‌کند.
سرِ حرفش می‌‌ایستد.
نوه‌ پیغمبر را سر می‌‌ٔبرد.
بی‌ آبرویی را به جان میخرد،
تا به چیزی که می‌‌خواهد برسد!

سوم: عمرِ سعد.
به روایتِ تاریخ تا روز ٨ محرّم در تردید است.
هم خدا را می‌خواهد هم خرما،
هم دنیا را می‌خواهد هم اخرت.
هم می‌خواهد حسین (ع)را راضی‌ کند،هم یزید را.
هم اماراتِ ری را می‌خواهد،هم احترامِ مردم را.
نه‌ حاضر است از قدرت بگذرد،نه‌ از خوش نامی!
هم آب می‌خواهد هم آبرو.

دستِ آخر اما عمرِ سعد تنها کسی‌ است،
که به هیچکدام از چیزهایی که می‌خواهد نمی‌‌رسد.
نه سهمی از قدرت می‌‌برد نه‌ از خوش نامی!

ما آدمهایِ معمولی‌ راستش،
نه،
جرات و ارادهِ حسین (ع) شدن را داریم،
نه،
قدرت و ابزارِ یزید شدن را
اما در درونِ همه ما یک عمرِ سعد هست!

من بیش از همه از عمر سعد شدن میترسم...


ᴍᴀʜɪ
ᴍᴀʜɪ
این كه حسین (ع) فریاد می‌زند:
آیا كسی هست كه مرا یاری كند و انتقام كشد؟» «هل من ناصر ینصرنی؟»
مگر نمی داند كه كسی نیست كه او را یاری كند و انتقام گیرد؟
این سؤال، ‌سؤال از تاریخ فردای بشری است و این پرسش از آینده است و از همه ماست.



مونا یزدی
مونا یزدی
[❤️]

•|گفـتندڪارتان چیـست؟
•|همہ گفتیم

•|چـون بارِ عـشق را
•|بہ سر،شانہ میبریم

•|مارااگرچہ
•|بازےدنیا خـراب ڪرد

•|امابہ لطف ،ارباب
•|بهـتـریم



ےشماهویت_ماست


ᴍᴀʜɪ
ᴍᴀʜɪ
همه می دانند من سال هاست چشم به راهِ کسی ، سرم به کارِ کلماتِ خودم گرم است
تو را به اسمِ آب
تو را به روحِ روشنِ دریا
به دیدنم بیا ، مقابلم بنشین ..
بگذار آفتاب از کنارِ چشم هایِ کهنسالِ من بگذرد ..
من به یک نفر از فهمِ اعتماد محتاجم...
من از این همه نگفتن بی تو ،
خسته ام
خرابم
ویرانم!..


ᴍᴀʜɪ
ᴍᴀʜɪ

حسین (ع) بیشتر از آب ، تشنه‌ی لبیک بود !
افسوس
که به جای افکارش، زخم‌های تنش را نشانمان دادند و بزرگترین دردش را بی آبی نامیدند ...



wolf
wolf
بعد از مرگم مرا در گورستان سگها دفن كنید تا كمی در میان با وفایان باشم



pαrмιѕѕ
pαrмιѕѕ
تلخ منم، همچون چاىِ سرد..
كه نگاهش كرده باشى
ساعات طولانى
و ننوشيده باشى.
تلخ منم!!
چاى يخ،
كه هيچكس ندارد هوسش را..

ﺁﺩﻣﯽ ﮐﻪ ﻧﺎﻏﺎﻓﻞ ﻣﯽﺯﻧﺪ ﺯﯾﺮ ﮔﺮﯾﻪ...
ﻣﻄﻤﺌﻦ ﺑﺎﺷﯿﺪ ﮐﻪ ﺍﺯ ﻣﺪﺕﻫﺎ ﻗﺒﻞ...
ﯾﮏ ﺑﻐﺾ ﺳﻨﮕﯿﻦ ﺭﺍ...
ﺑﺎ ﺧﻮﺩ ﺑﻪ ﺍﯾﻦﻃﺮﻑ ﻭ ﺁﻥﻃﺮﻑ
ﻣﯽﺑﺮﺩﻩ است!!!



صفحات: 7 8 9 10 11

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ

شبکه اجتماعی ساینا · طراحی توسط گروه طراحی وب ابتکارنو