یافتن پست: #علی_

pαrмιѕѕ
pαrмιѕѕ
حرف بزن ابر مرا باز كن
دير زمانيست كه بارانى ام
حرف بزن حرف بزن سالهاست
تشنه ى يک صحبت طولانى ام


pαrмιѕѕ
pαrмιѕѕ
تلخ منم، همچون چاىِ سرد..
كه نگاهش كرده باشى
ساعات طولانى
و ننوشيده باشى.
تلخ منم!!
چاى يخ،
كه هيچكس ندارد هوسش را..

ﺁﺩﻣﯽ ﮐﻪ ﻧﺎﻏﺎﻓﻞ ﻣﯽﺯﻧﺪ ﺯﯾﺮ ﮔﺮﯾﻪ...
ﻣﻄﻤﺌﻦ ﺑﺎﺷﯿﺪ ﮐﻪ ﺍﺯ ﻣﺪﺕﻫﺎ ﻗﺒﻞ...
ﯾﮏ ﺑﻐﺾ ﺳﻨﮕﯿﻦ ﺭﺍ...
ﺑﺎ ﺧﻮﺩ ﺑﻪ ﺍﯾﻦﻃﺮﻑ ﻭ ﺁﻥﻃﺮﻑ
ﻣﯽﺑﺮﺩﻩ است!!!



wolf
wolf
خیلی وقت است احساسم را کشته ام
و از شما که پنهان نیست گوشه اتاقم دفن کرده ام
گاهی اوقات که دلم برایش تنگ میشود
میروم بالاسرش
فاتحه ای برایش میخوانم و میگویم حلالم کن...
حلالم کن
که مجبور بودم دستم را به خون آلوده کنم
حلالم کن
که اگر تو زنده میماندی من را به کشتن میدادی...
احساسِ من...حلالم کن



هادی
هادی
تو تنها میتوانی آخرین درمان من باشی...
و بی شک دیگران بیهوده میجویند تسکینم!



شرکت هوشمندسازان
شرکت هوشمندسازان
زندگی دقیقا همانجایی شروع میشود
که یک نفر میخندد و خنده ی او
با دیگران فرق دارد...

[ لینک]




هادی
هادی
یک قدم مانده که قلبم متلاشی بشود
مثل آنروز که وقتی تو نباشی بشود

لمس دست تو به رسوا شدنم می ارزد
عشق آنست که منجر به حواشی بشود

دلم آنقدر صبور است که تنها باید
دلخوش رنگ امیدی که بپاشی بشود

خنده کن رنگ بگیرد در و دیوار دلم
خنده کن از لبت این حوضچه کاشی بشود

هرکجا میروی ای جان من آنی برگرد
یک قدم مانده که قلبم متلاشی بشود...



حلما
حلما
آنچه می خواهیم نیستیم وآنچه هستیم نمی خواهیم ،
آنچه دوست داریم نداریم و آنچه را داریم دوست نداریم ،
وعجیب است هنوز امیدوار به فردایی روشن هستیم ساعت
ها را بگذارید بخوابند بیهوده زیستن نیازی به شمردن ندارد.


علی شریعتی

༊
گاهی؛
دلم می خواهد
بگذارم بروم
بی هرچه آشنا...
گوشه ی دوری گمنام
حوالیِ جایی بی اسم.
گاهی واقعا خیال می کنم
روی دست خداوند مانده ام
خسته اش کرده ام



مونا یزدی
مونا یزدی
گاهی باید خودت را برداری
و بیاندازی ته کوله پشتی ات
و برای دویدن
به دور از خانه بروی
گاهی فضای خانه
برای دویدن فکرهایت
کوچک می شود...




سیده شهید حجّاری
سیده شهید حجّاری
علی_مطهری : اصلاح طلبان به دنبال از بین بردن و حکومت دینی/نباید این اجازه را بدهیم


فاين تذهبون آقــــــــــــــــاي مطهري؟؟

born78
born78
دوران ‌_ماندگی ملت ایران در دورانی به اوج رسید
که جای علم آموختن ، تریاک کشیدن را
جای تلاش و کوشش ، کاباره رفتن را
جای ، نوکری کردن را
اگر مردم، ‌_ها را میشناختند
حاضر بودند در جهنم زندگی کنند ، اما در کنار آنها نباشند

پ ن ؛
سوغات استعمار...
تیغ برای شاهرگ
و استحمار برای جوانان

سیده شهید حجّاری
سیده شهید حجّاری
بخوان مرا که به عشق تو مبتلا باشم..

بخوان مرا که هوایی باشم...


ولادت حضرت امام مبااااااارک

سیده شهید حجّاری
سیده شهید حجّاری
شب
که آرام‌تر از پلک
تو را می‌بندم

با دلم
طاقت دیدار تو
تا فردا نیست...



سیده شهید حجّاری
سیده شهید حجّاری
من هم به عشق اشک محرم برای تو،

چله گرفته ام که امانم دهی، حسین(علیه السلام)...




مونا یزدی
مونا یزدی
ملاقات با آقا

نبودم. رفته بودم ملاقات آقا.... عصر که برگشتم دفتر، پرسید نبودی.کجا بودی ؟
گفتم: خدمت آقا بودیم....

از جایش بلند شد. آمد جلو. پیشانیم را بوسید.
تعجب کردم. پرسیدم طوری شده ؟
گفت: این پیشونی بوسیدن داره. تو امروز از من به ولایت نزدیک تربودی....

یادگاران، جلد 11 کتاب
شهید امیرسپهبد

صفحات: 7 8 9 10 11

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ

شبکه اجتماعی ساینا · طراحی توسط گروه طراحی وب ابتکارنو