یافتن پست: #شهریار

Saye
Saye
عروسی بود
صدای آهنگ و بوق ماشین ها و دست زدن مردم حسابی فضا رو شاد کرده بود.
داد زدن عروس و دوماد اومدن ...
الحق که جفتشونم قشنگ شده بودن .
ته کوچه رو نگاه کردم.
سه چهار نفر انگار برعکسه همه حالشون خوب نبود !
یه موتور بود دو تا پسر ترکش بودن ، پسر پشتیه مسته مست به عروس نگاه میکرد و حرف نمیزد ، خیره شده بود به عروس فقط از بطریش فکر کنم عرق میخورد ...
یکیم یه ماشین بود که توش دو تا دختر بودن .
جفتشون گریه میکردن ولی یکیشون داشت زار میزد . گوشمو تیز کردم شنیدم به رفیقش گفت :
آخه ببینش چقدر کت شلوار دامادی بهش میاد ...
دیگه از اون وقت تا حالا عروسی که میبینم تنم میلرزه برا دو نفری که قراره نابود شن ..

چشم خود بستم که دیگر چشم مستش ننگرم.
ناگهان دل داد زد
دیوانه! من میبینمش‌.
•شهریار

ˢʰᵃᵖᵃʳᵃᵏ
ˢʰᵃᵖᵃʳᵃᵏ
بی تو يک لحظه رمق در دل و در جانم نيست..!

-شهریار

یاس
یاس
سلام دوستان
امروز چهلم پدرمه
ختم ۴۰ یس دارم حدود ۱۵ تاش مونده
اگر تا قبل غروب کمک کنید ممنونتونم {-107-}

حضرت@دوست
حضرت@دوست
بی خیال این دنیای خاکیِ فانی با مردم نامهربون و سیاست باز و دغل پیشه ش!
ستار گوش بدیم،
عشق شهریار رو بخونیم و ببینیم و کیف کنیم.
تا باز هم پناه ببریم به عشق،
که جز اون امید و پناهی نداریم...


طهورا
طهورا
میگه:

چشم خود بستم
که دیگر چشم مستش ننگرم

ناگهان دل داد زد؛
دیوانه من میبینمش

اماااااااان
هعی روزگار

هادی
هادی
گرچه ترکی بس عزیز است و زبان مادری

لیک اگر ایران نگوید لال بادا این زبان

مرد آن باشد که حق گوید، چو باطل رخنه کرد

هم بایستد بر سر پیمان حق تا پای جان




[برسان سلام ما را به رفوگران هجران
که هنوز پاره‌ی دل دو سه بخیه کار دارد …]



wolf
wolf
من خود به سر ندارم دیگر هوای سامان
گردون کجا به فکر سامانِ من بیفتد ...؟

خواهد شد از ندامت دیوانه، شهریارا
گر آن پری به دستش دیوان من بیفتد ...

[ ]

هادی
هادی

فلک همیشه به کام یکی نمیگردد‌

که آسیای طبیعت به نوبتست ای دوست...!!

👤شهریار

هادی
هادی
هی بخواهیم و
رسیدن نتوانیم
که چه ؟
.
👤شهریار

صفحات: 4 5 6 7 8

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ

شبکه اجتماعی ساینا · طراحی توسط گروه طراحی وب ابتکارنو