یافتن پست: #زخم

یاس
یاس
دل پر زخم زمین گفته کسی می آید
زده فریاد که فریاد رسی می آید 🤲



میرسد منتقم خون خدا بسم الله
هر که دارد حوس کربلا بسم الله



Tasnim
Tasnim
دوستم خونه شون قمه
میگه قم به هم ریخته با این همه موکبهای صلواتی و پیاده روی جمکران و مداحی ها و ...
منم دوس دارم الان برم بیرون توو یه موکب شربت و شیرینی دانمارکی بخورم
ولی حیف که دور و برمون کفرآباده و ماشینمونم فروختیم نمیتونیم دورتر بریم.

♡✓
♡✓
رحم کن بر دلِ
                      بی طاقت ما ای قاصد
ناامیدی خبری
                      نیست که یکبار آری!



♡✓
♡✓
روح او پاره پاره بود،
روح من سوخته، اما وقتی
باهم بودیم زخم هایمان،
کمی کمتر درد میکرد!
و

مآه
مآه
قصه مانند زخم است. زخم باز خاطره و داستان نمی‌سازد. تنها درد است و درد با روایت کردن نه تسکین که تکثیر می‌شود.

یاس
یاس
امروز سر ورودی محل کارمون چپ کرده
ریلکس سبگارش دراورد
:ادریس

مهاجر
مهاجر
تنهایی خیلی بددردیه🥺

مآه
مآه
لحظه خدا حافظی انتخابم سکوت است
ترجیح میدم سکوت کنم ، سربه زیر حتی بدون نگاه ، تا مبادا خدایی ناکرده کوه احساساتم قلیان کند ومواد مذاب کلمات این آتشفشان تنها کلبه خاطرات مارا به آغوش گیرد.
ترجیح میدهم سکوت کنم تا آتش به اختیار شدن بروز احساساتم دلیلی بر شلیک کلمات نشود تا پای رفتنت زخمی شود. واما تو ، بهتر که مثل همیشه سکوت کردی ومن فکر کردم توهم مثل منی..

رها
رها
تا مسواک میزنم، معده ی احمقم تازه میفهمه ک گشنه س :/

Elham
Elham 👩‍👧‍👦
مخام موهامو کراتین کنم{-155-}

shahin
shahin
بیخود نیست میگن هر چی تلویزیون تبلیغ می کنه اشغاله{-109-}
این کشکام رو تبلیغ می کنه چند تا خریدم خیلی بد مزه هست:استفراغ لبه اش خورد به زبونم زخمی شدم{-124-}{-109-}
دیدم تو قابلمه سبزی قل قل میخوره فکر کردم آش رشته هست یه بسته شو توش خالی کردم از شرش خلاص بشم قرمه سبزی رو زهرمار کرد{-128-}{-112-}


خانوم میم
خانوم میم
‌🌱
آدم بايد يكيو داشته باشه
مثل شمس لنگرودى
بهش بگه:

"وقتى در من نگاه ميكنى
زخم‌هاى من آرام ميگیرند..."

فقط خدا
فقط خدا
بعضی زخم ها هست ک هرروز باید روشونو باز کنی و نمک روشون بپاشی

تا یادت نره سراغ بعضی آدما نباید رفت....

نبببایییید....

یاس
یاس
آقا گلریزان کنید یه خونه وسط شهر برام بخرید
یا حداقل یه ماشین :هعی
تا میرم یه کیلو گوجه بگیرم شب شده
تازه با اسنپ اومد الان رسیدم :گگگ

حضرت@دوست
حضرت@دوست
عندما كتبت رومانسياتي لك. كان قلبي واضحا
كنت أرسم ابتسامتك الجميلة في هذه السماء.
ولكن ما حدث أن عاصفة الأحداث كشفت عليك، فأصبحت شاطئاً عاصفاً
لقد ضربت الشاطئ الهادئ لقلبي كثيرًا لدرجة أنني انهارت
قلت صديقي ولقد صدقت ذلك. اعتقدت أنني لست بحاجة إلى المزيد من الأعداء
دانید ...هنوز زخم می ست در دل که با آمدن هرازگاه- خون آبه میزند

صفحات: 1 2 3 4 5

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ

شبکه اجتماعی ساینا · طراحی توسط گروه طراحی وب ابتکارنو