یافتن پست: #حسین_منزوی

wolf
wolf
اگر هنوز من آوازِ آخرینِ توام،
بخوان مرا
و مخوان جز مرا که می‌میرم ...



حضرت@دوست
حضرت@دوست
ای که گفتی جان بده تا باشدت آرام جان

جان به یغمایش سپردم، نیست آرامم هنوز

wolf
wolf
از زمزمه دلتنگیم ، از همهمه بیزاریم
نه طاقت خاموشی ، نه میل سخن داریم...

آوار پریشانی‌ست ، رو سوی چه بگریزیم ؟
هنگامۀ حیرانی‌ست ، خود را به که بسپاریم...؟

تشویش هزار «آیا» ، وسواس هزار «اما»
کوریم و نمی‌بینیم ، ورنه همه بیماریم...

دوران شکوه باغ از خاطرمان رفته‌ست
امروز که صف در صف خشکیده و بی‌باریم...

دردا که هدر دادیم آن ذات گرامی را
تیغیم و نمی‌بریم ، ابریم و نمی‌باریم...

ما خویش ندانستیم بیداریمان از خواب
گفتند که بیدارید ؟ گفتیم که بیداریم...

من راه تو را بسته ، تو راه مرا بسته
امید رهایی نیست وقتی همه دیواریم...



wolf
wolf
جذبه از عشق است و
با او برنتابد هیچ‌کس

هر چه تو آهن‌دلی
او بیشتر آهن‌رباست



wolf
wolf
به تماشای تو
از خویش برون تاختم...



wolf
wolf
با جرعه ای ز بویِ تواز خویش می روم...



wolf
wolf
توان کشمکشم نیست بی تو با ایام
برونم آور از این ماجرا که می‌میرم...



wolf
wolf
اگر بايد زخمي داشته باشم
كه نوازشم كني
بگو تا تمام دلم را
شرحه شرحه كنم

زخم ها زيبايند
و زيباتر آنكه
تيغ را هم تو فرود آورده باشي
تيغت سحر است و
نوازشت معجزه
و لبخندت
تنظيمي از قواره نور
و تيمار داري ات
كرشمه اي ميان زخم و مرهم



wolf
wolf
شست باران همه کوچه خیابان‌ها را
پس چرا مانده غمت بردل بارانی من؟



شــادی
شــادی
.
زندگی می‌کشد آخر به کجا کارت را
باید از دور تماشا بکنی یارت را
.
روز دیدار، خودت را به ندیدن بزنی
شب ولی دوره کنی لحظهٔ دیدارت را
.
عاشقش باشی و تا عشق، خریدارت شد
دور سازی خودت از خویش خریدارت را
.
دوستش داشته باشی و نبیند هرگز
«دوستت دارم» در سینه گرفتارت را
.
بهترین پاسخ این درد، سکوت است، سکوت
نکند باز کنی مخزن‌الاسرارت را
.
رفتنی می‌رود و باز تو خواهی پرسید
از «نسیم سحر آرامگه یار...» ت را
.

.

.
.
.
{ صبح جمعتون بی دلتنگی }
.
.
.
.
.


ᴍᴀʜɪ
ᴍᴀʜɪ
در دلم،
باز هوایی است
که طوفانی توست...:هعی



ᴍᴀʜɪ
ᴍᴀʜɪ
پاییز کوچکِ من ؛
گنجایشِ هزار بهار
گنجایشِ هزار شکفتن دارد..
وقتی به باغچه مینگرم
روح عظیمِ مولانا را میبینم
که با قبایِ افشان و دفترِ کبیرش
زیر درخت هایِ گلابی قدم میزند
و برگ هایِ خشک زیرِ قدم هایش شاعر میشوند
وقتی به باغچه مینگرم.....



ᴍᴀʜɪ
ᴍᴀʜɪ
‌‌‌‌دلم برایت یک ذره است

کی می شود که
ساعت ، وقارش را
با بیقراری من، عوض کند

عقربه های تنبل!
آیا پیش از من
به کسی که معشوق را در کنار دارد
قول همراهی داده اید؟ :هعی



ᴍᴀʜɪ
ᴍᴀʜɪ
عجب دنیای بیرحمی

دلم گیر است و دلگیرم.



صفحات: 1 2 3

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ

شبکه اجتماعی ساینا · طراحی توسط گروه طراحی وب ابتکارنو