یافتن پست: #کبوترهای

هادی
هادی


حضرت@دوست
حضرت@دوست
مديون قدری آب و مشتی دانه يکروز
مثل کبوترهای بامم کرده باشی


حضرت@دوست
حضرت@دوست
هوا آرام، شب خاموش، راه آسمان ها باز

خیالم چون کبوترهای وحشی می کند پرواز
رود آنجا که می بافند کولی های جادو، گیسوی شب را
همان جاها، که شب ها در رواق کهکشان ها عود می سوزند
همان جاها، که اختر ها به بام قصر ها مشعل می افروزند
همان جاها، که رهبانان معبدهای ظلمت نیل می سایند
همان جاها که پشت پرده شب، دختر خورشید فردا را می آرایند

donya
donya 👩‍👧‍👦
‏دیروز یک و هشتصد دادم به آرایشگاه موهامو کراتینه کردم
برگشتم خونه گفتم خوب شده ؟


بابام گف شبیه کبوترهای خیس شدی

حضرت@دوست
حضرت@دوست

از آن کبوترهای بی‌پروا که رفتند
یک مشت پر جا مانده بر بام رسیدن

wolf
wolf
روزی ما دوباره کبوترهایمان را پیدا خواهیم کرد
و مهربانی دست زیبایی را خواهد گرفت
روزی که کمترین سرود
بوسه است
و هر انسان
برای هر انسان
برادری ست
روزی که دیگر درهای خانه شان را نمی بندند
قفل
افسانه ای است
و قلب
برای زندگی بس است

wolf
wolf
در جستجوی عشق ، اما بی چراغم!

عشقی نشد یار دلم ، اما چرا غم؟

در برگریز غصه و توفان تردید

پیچیده بوی حسرتی در کوچه باغم

جای کبوترهای شادی ، بر درختان

من میزبان غم خبرهای کلاغم

رفتی ، تمام گرمی ات از زندگی رفت

از هُرم حزن انگیز این شب گریه ، داغم

سرداب دلسردی ، سکوتی مثل مرداب

مرگ است شاید آنکه می آید سراغم...



مرضیه خدیر

سید ایلیا
سید ایلیا
خاطرات سیاه"

مثلِ دسته ی چاهی

هرجا که بروند،

بـاز سراغ و دانه یشان را

از "تـــو" می گیرند ..!

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ

شبکه اجتماعی ساینا · طراحی توسط گروه طراحی وب ابتکارنو