یافتن پست: #چشمهایش

فقط خدا
فقط خدا
هوالعشــــــــــــق❤
تقدیم_به_همه
خصوصن_مذهبیا

یک عده اُمل و خشک مغز هستند ..
ڪھ باید آنهارا پرستید❣
درمسیر خانه تا دانشگاه نگاهشان ناموس دیگران را سایز نمیڪند...
اینها آنقدر افراطی هستند ڪھ جواب لبخند دختران را با اخم غلیظ میدهند...
چشمهایشان یا سنگ فرش زمین را متر میکند یا ابرهای آسمان را میشمارد
اینها همان پسران تندرو و نچسب هستند ڪھ در دوران مجردی از بین تمام زنان دنیا یک مادرشان را دیده اند و یک خواهرشان❣
چون بقول افراد روشنفکر آنقدر سرشان را پایین میندازند ڪھ بینی شان در یقه های بسته و مردانه شان فرو میرود❣
چهره شان دیدنی است زمانی ڪھ دنبال عروس خودبه آرایشگاه میروند...
لحظه ای ڪھ سرخ میشوند ....
چشمشان به قدر ته فنجان باز میشود... خیره خیره به نیمه وجود نگاه میکنند...
و لذت میبرند از دیدن سهم خود!
باید اینهارا پرستید❣
چون ذره ذره احساس خود را درمشت حفظ کردند تا هروقت زمانش رسید تقدیمش کنند بھ یک_نفر...
عقب مانده اند دیگر!!
درموبایل ساده ی خودشان دفترچه سیاه شده ای از شماره های بهترین دختران دانشگاه و شهررا ندارند
اخر هفته با ماشین دودر و صندوقی پراز ویسکی به شمال نمیرود...

سید ایلیا
سید ایلیا
🔹آیت الله حائری شیرازی🔹

🔸چشمهایش ...🔸

من به خال لبت ای دوست گرفتار شدم
چشم بیمار تو را دیدم و بیمار شدم

▫️وقتی چشم یک حالتی پیدا بکند، دریدگی نداشته باشد، خیرگی نداشته باشد، حیا داشته باشد، مثل حالت نیمه خوابی داشته باشد، به این حالت می گویند «چشم بیمار».

▪️شما نگاه به چشم قاسم سلیمانی بکنید، چشمش محبت دارد. این چشم، خیره نیست. به خاطر روحش است که شما این را می بینی.

▫️روح انسان در چشمش تجلی می کند. وقتی یک کسی قلب دارد، وقتی نگاه به برادر دینی اش می کند، او را دگرگون می کند.

* (بیانات در مسجد نور الاصفیاء تهران. 1395/07/06)

سید ایلیا
سید ایلیا
️فاطمه از حال رفته، شاید هم از این دنیا
اشک علی به صورتش میچکد، شاید هم خون جگر؛
علی حالا تمام وجودش از داغ دوری فاطمه میلرزد!
سرتا پا التماس:
«کَــلِّـمینی یا فاطمه!
فاطمه! با من حرف بزن!»😭

▪️فاطمه اما به قدر چشم بازکردنی توان در جسم خسته اش و به قدر «یاعلی» گفتنی نفس در سینه خسته اش نمانده.

«آرامش خانه ام با من حرف بزن!»
علی این بار تمام تنهایی اش را به رخ فاطمه میکشد:
«فاطمه منم علی!»
فاطمه چشمهایش را باز کرد
تا ندای امام زمانش بی جواب نمانَد!

📌حالا من و تو، اینجا، این سرِ سرنوشت، ایستاده ایم...
صدای وارث علی را میشنویم یا نه؟
چشم باز میکنیم یا نه؟
اگر نه
پس ما را با فاطمه کاری نیست...

حلما
حلما
کتاب بمعرفید

حضرت@دوست
حضرت@دوست
عصاى دست من عشق است، عقل سنگدل بگذار
که این دیوانه تنها تکیه گاهش را نگه دارد

به رسم صبر، باید مرد آهش را نگه دارد
اگر مرد است، بغض گاهگاهش را نگه دارد

پریشان است گیسویى در این باد و پریشان تر
مسلمانى که میخواهد نگاهش را نگه دارد

عصاى دست من عشق است، عقل سنگدل بگذار
که این دیوانه تنها تکیه گاهش را نگه دارد

به روى صورتم گیسوى او مهمان شد و گفتم
خدا دلبستگان رو سیاهش را نگه دارد

دلم را چشمهایش تیر باران کرد، تسلیمم
بگویید آن کمان ابرو سپاهش را نگه دارد


LOEY♡
LOEY♡
مردها هنگام قهر کردن
به دو دسته تقسیم می شوند!
بعضی هایشان راهکارهای عاشقانه بلدند
برایتان گل می خرند
کادو می گیرند
دعوتتان می کنند به یک رستوران شیک ، وعده سفر می دهند
خلاصه با هر کاری که می شود یک زن را خوشحال کرد از دلتان در می آورند ...
اما عده ای دیگر...
نه اینکه نخواهند ، فقط خدا می داند از هر لحظه طولانی تر شدن قهرتان چه عذابی می کشند ، چقدر دلتنگ شنیدن صدایتان هستند ...
این ها نه اینکه مغرور باشند فقط بلد نیستند
یا شاید زن ها را آنطور که باید
نمی شناسند
پس سکوت می کنند ، در لاک خودشان
می روند
اینطور مواقع شما دست به کار شوید ، کوتاه بیایید
سعی کنید دلتنگی را در چشمهایشان ببینید بگردید و بین حرفهایشان آنچه
می خواهید بشنوید را پیدا کنید
با طولانی کردن قهرها
با نصفه رها کردن رابطه ها
چیزی درست نمی شود ...
شما ...آموزگار مهربانی باشید
این مردها را دریابید !



سکوت شب
سکوت شب
کامنت اول {-75-}

Yas
Yas
فرقی نمیکند
قهوه ای، مشکی یا آبی
بالاخره روزی کسی پیدا می شود
که تمام پیراهن های مردانه اش را
با رنگ چشمان
"تــو"
ست می کند...



سکوت شب
سکوت شب
کامنت اول ...

ᴍᴀʜɪ
ᴍᴀʜɪ
راستش را بخواهی
این که می‌گویند پاییز فصل غمگینی است، فصل عشق‌های از دست رفته، فصل دلتنگی، دلگیری...
یا اینکه می‌گویند بهار زیباترین فصل خداست، فصل عاشقانه‌های بی بدیع، اینها همه‌اش حرف است...
آدم اگر یک نفر را داشته باشد برای دوست داشتن در قعر زمستان هم از خوشی بال می زند، اصلا نیازی ندارد به تابش خورشید که عشق خودش گرم است داغ است می‌سوزد و می‌سوزاند.
و برعکس...
امان از بی کسی!
جای خالی که باشد در زندگیش در همان روزهای زیبای بهار هم غروب‌ها دلش می‌گیرد و اشک می‌ریزد
در همان روزهای تابستان، دما صد درجه هم که باشد سردش می شود و این سرما را با حرفهایش با، چشمهایش همه جا پخش می کند
راستش را بخواهی...
من فکر می‌کنم این فصل ها نیستند که برای خودشان تصمیم می‌گیرند؛
این آدمها هستند که با حضورشان، با جای خالی‌شان حال فصل ها را عوض می کنند.
یعنی خلاصه بگویم عزیز من...
حال فصل ها به حال خودمان
بستگی دارد!!



ᴍᴀʜɪ
ᴍᴀʜɪ
گاهی همینطور که نشسته ام
فکر میکنم
تو با آن چشم ها چه کسی را نگاه میکنی!!
یا...
اصلا کیست که در چشمهای
آبی ات غرق میشود این روزها؟!
بعد که میبینم
ناراحتم میکند این فکرها
بلند میشوم
از پنجره به خیابان نگاه میکنم
و با خود میگویم؛
چشمهایش به درک!!
با لبهایش چه کار میکند؟!
فقط آدمها را صدا میزند!! نه؟
نکند...
کلافه میشوم
از دلتنگی
از حسادت
دست میبرم به شعر
راستی
توی لعنتی چقدر شعر به من بدهکاری
که قرار بود معشوقه شان باشی!!



حلما
حلما
ﻣﯽ‌ﺩﺍﻧﯿﺪ #ﺁﺗﺸﯽ ﮐﻪ ﺯﯾﺮ #ﺧﺎﮐﺴﺘﺮ ﻣﯽﻣﺎﻧﺪ ﭼﻪ ﺩﻭﺍﻡ ﻭ ﺛﺒﺎﺗﯽ ﺩﺍﺭﺩ؟
#ﻋﺸﻖ_ﭘﻨﻬﺎﻧﯽ ،
ﻋﺸﻘﯽ ﮐﻪ ﺍﻧﺴﺎﻥ #ﺟﺮﺍﺕ ﻧﻤﯽﮐﻨﺪ
ﻫﺮﮔﺰ ﺑﺎ هیچ‌کس ﺩﺭﺑﺎﺭﻩ ﺁﻥ ﮔﻔﺖ ﻭ ﮔﻮ ﮐﻨﺪ،
ﺑﻪ ﺯﺑﺎﻥ ﺑﯿﺎﻭﺭﺩ،
ﺑﻪ ﻫﺮ ﺩﻟﯿﻠﯽ ﮐﻪ ﺑﺨﻮﺍﻫﯿﺪ ﺍﺯ ﻟﺤﺎﻅ ﻗﯿﻮﺩ ﺍﺟﺘﻤﺎﻋﯽ، ﺑﻪ ﺳﺒﺐ ﺍﯾﻨﮑﻪ #ﻣﻌﺸﻮﻕ ﺍﺩﺭﺍﮎ ﻧﻤﯽﮐﻨﺪ ﻭ ﺑﻪ ﻫﺮ ﻋﻠﺖ ﺩﯾﮕﺮﯼ ،
ﺁﻥ ﻋﺸﻖ ﺍﺳﺖ
ﮐﻪ ﺩﺭﻭﻥ ﺁﺩﻡ ﺭﺍ ﻣﯽﺧﻮﺭﺩ ﻭ ﻣﯽ‌ﺳﻮﺯﺍﻧﺪ
ﻭ ﺁﺧﺮﺵ ﻣﺎﻧﻨﺪ ﻧﻘﺮﻩ گدﺍﺧﺘﻪ ﺷﻔﺎﻑ ﻭ ﺻﯿﻘﻠﯽ ﻣﯽﺷﻮﺩ...




صفحات: 1 2

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ

شبکه اجتماعی ساینا · طراحی توسط گروه طراحی وب ابتکارنو