خانوم اِچ
یبارم زن عموم دراومد گفت دیگه وقت ازدواجت داره میگذره
عموم بهش گفت تو خودتم همچین زود ازدواج نکردی کییییف کردممم😹😹😹😹
مهاجر
من هرسری به خودم کلی فحش و لعنت میفرستم که دیگه با خانواده به هیچ گونه مهمونی سفری نرم باز تو گوشم نمیمونه منو ور میدارن میبرن گند میزنن به اعصابم
M
و من مدام از خودم میپرسم چرا سرنوشت تو را به من رساند و به من فرصتی برای زندگی با تو را نداد.
maryam
نمیفهمم واقعا سیب زمینی سرخ کرده
به این باکمالاتی چرا باید چاق کننده باشه آخه؟
اصلا در شأن همچین غذای باشخصیتی نیست😁
مهاجر
امشب آخرین شب دعای مجیر هستش فراموش نکنید
مهاجر
باسلام
لطفا مرا از ایگنوری دربیارید یا اکانتم را ببندید کلا
باتشکر
مهاجر
تماشایش رقم می زد خروج از دامن دین را
بنا کرده است در چشمش فلک قصر شیاطین را
اگر دور تو می گردد نظر بر ظاهرت دارد
که پیچک خشک می خواهد تن گل های غمگین را
به عشق اولت شک کن ،که در این شهر و این دودش
درختان شوم می دانند باران نخستین را
مگو این شاخه ی تنها که تنها یک ثمر دارد
چطور از خود جدا سازد اناری سرخ و شیرین را
به این سو هم نگاهی کن،نگاهی درخورم؛یعنی
تفنگ ِ میرزا مشکن غرور ِ ناصرالدین را
چرا جامِ بلورینی بلغزد بر لبِ سینی؟!
چرا باید بترسانی خمارِ دور پیشین را؟!
تو مثل قوم صهیونی که با آن چشم زیتونی
به اشغالت درآوردی دلِ من،این فلسطین را
کمی آن سوی دیدارت چنان شعری نصیبم شد
که درحد کسی چون خود ندیدم آن مضامین را
تو ای شاعر تر از «سیمین!» به «رستاخیز» اگر آیی
بپوشد سایه ی شعرت فروغ هر چه پروین را
غزل هایی که بر رویت اثر گفتی ندارد را
برای ماه می خواندم نظر می کرد پایین را
سر از سنگینی فکر وصالت درد می گیرد
به بستر می برم اما همین سردرد سنگین را
به خوابم آمدی حالا ، نفس بالا نمی آید
بگویم یا نگویم «یا غیاث المستغیثین » را
🙂
WeT
کل ایرانُ گشتن و هعی به خودم لعنت میفرستم که انقد منت کشیدن چرا نرفتم من 😒😒😒
ماریا
بزنم دهن خواهرشوهری که نشد یکبار بری دیدوبازدیدشون و دهنشو به گلایه از این و اون عروس وانکنه، جر بدم!؟؟؟؟؟؟؟
خدا چرا من بلد نیستم جوابشو بدم لالش کنم!؟؟؟؟؟؟
خاک برسر شوهر ذلیل من کنن که جواب این دهن بی صاحاب رو نمیدم