یافتن پست: #چادری
·
یاس
🌨زمین، عروس شد و آسمان به حرف آمد
چه شادباشی از این خوبتر که برف آمد؟🌨
گوشه ای زیبا از دنباله کشون عروس
چه شادباشی از این خوبتر که برف آمد؟🌨
گوشه ای زیبا از دنباله کشون عروس
.gif ":ادریس"){kind=icon}
مآه
نیم ساعت پیش ،
خدا را دیدم قوز کرده با چادری مشکی بلندش
سرفه کنان در حیاط از کنار دو سرو سیاه گذشت
و رو به ایوانی که من ایستاده بودم آمد ،
آواز که خواند تازه فهمیدم ،
مادرم را با او اشتباهی گرفته ام
خدا را دیدم قوز کرده با چادری مشکی بلندش
سرفه کنان در حیاط از کنار دو سرو سیاه گذشت
و رو به ایوانی که من ایستاده بودم آمد ،
آواز که خواند تازه فهمیدم ،
مادرم را با او اشتباهی گرفته ام
یاس
دختر یکی از اقوام ازدواج کرده
با یه طلبه
بعد ار اون دختراس که وقتی ما هد میزدیم نکنه گناه باشه پیشیونیم بیرون
این مقنعه ش وسط فرق سرش بود
حالا که دیگه همه بدحجابن
یه جی این وسط اشتباه.gif ":وت")
اینم از اخوندامون
برم کفش حجاب کنم یا زوده
با یه طلبه
بعد ار اون دختراس که وقتی ما هد میزدیم نکنه گناه باشه پیشیونیم بیرون
این مقنعه ش وسط فرق سرش بود
حالا که دیگه همه بدحجابن
یه جی این وسط اشتباه
اینم از اخوندامون
برم کفش حجاب کنم یا زوده
.gif ":خیخ"){kind=icon}
...
ترتیل صفحه ۳۹ از سوره مبارکه بقره(جزء دوم)
#قرآن_کریم #هر-روز-یک-صفحه-قرآن
به احترام نماز ، طواف کعبه تعطیل می‌شود.
کار شما چطور ؟؟
#حَیَّ_عَلَی_الصّلاة
#نماز_اول_وقت 📿
#التماس_دعای_فرج 🤲🏻
🌤أللَّھُـمَ ؏َـجِّـلْ لِوَلیِڪْ ألْـفَـرَج🌤
ترتیل صفحه ۳۹ از سوره مبارکه بقره(جزء دوم)
#قرآن_کریم #هر-روز-یک-صفحه-قرآن
به احترام نماز ، طواف کعبه تعطیل می‌شود.
کار شما چطور ؟؟
#حَیَّ_عَلَی_الصّلاة
#نماز_اول_وقت 📿
#التماس_دعای_فرج 🤲🏻
🌤أللَّھُـمَ ؏َـجِّـلْ لِوَلیِڪْ ألْـفَـرَج🌤
.gif ":یاس"){kind=icon}
.gif ":الهام"){kind=icon}
یاس
شهیدی که برا همه آشناست
پسر تاجر و رتبه تک رقمی رشته اطلاعات بهترین دانشگاه بیروت
غریب طوس
وصیتش ادم رو منجمد می کنه
#دیدگاه #نامه_ای_برای_دختران_چادری
پسر تاجر و رتبه تک رقمی رشته اطلاعات بهترین دانشگاه بیروت
غریب طوس
وصیتش ادم رو منجمد می کنه
#دیدگاه #نامه_ای_برای_دختران_چادری
عالی بود
)
یاس
دختره استخدهمی شرکت کرده
مرحله تحقیقات از محل سکونت
اومدن یه اقا دیدن ازش پرس و جو کردن که قلانی می شناسید
اونم میگه اره اهل مسجد محجبه چادری و خلاصه یه. قدیسه س
بعد در خونه ای از همسایه ها رو هم میزنن
اونم همینا میگه
اقا شوهر دختره
و همسایه خونه پدر شوهرش بوده.gif ":پوکر")
شانس که میگن اینه
مرحله تحقیقات از محل سکونت
اومدن یه اقا دیدن ازش پرس و جو کردن که قلانی می شناسید
اونم میگه اره اهل مسجد محجبه چادری و خلاصه یه. قدیسه س
بعد در خونه ای از همسایه ها رو هم میزنن
اونم همینا میگه
اقا شوهر دختره
و همسایه خونه پدر شوهرش بوده
شانس که میگن اینه
اِلِکترون..!
کاش قرار بزاریم اگر امر به معروفی هم انجام میشه این مدلی باشه!
کیه که قانع نشه یا بدش بیاد از طرف مقابش؟
کیه که قانع نشه یا بدش بیاد از طرف مقابش؟
یاس
اینو هیچ کی ازم نشنیده و هیچ جا نگفتم
چون اونموقع در قران باز کردیم
امد بود ای مریم از اینجا خارج شو و با احدی حرف نزن
ایام عرفه بود دانشجویی رفتیم کربلا
شانسی یه دختر معصومه نامی از خود تهران صندلیمون جفت هم شد و تمام راه رو رفیق شدیم
دختری چادری با اصالت و مومن
شب عرفه شد و ما تمام خطرات رو به جان خریده بودیم شب عرفه زیر قبه امام حسین باشیم
یکی از وقت هایی که زیارت امام حسین تاکید شده بود همین عرفه س
من کلا به خاطر کم خونی خستگی و خواب دارم ولی اون شب به شدت خوابم می اومد با دوستم گفتم من میرم اون پایین سرداب ابوالفضل چون کولر روشن بود و خلوت اونم گفت ولی من باید برم زیارت چون همه نیتمون برا این شب بوده
من که به خودم نمی تونستم غلبه کنم گفتم لایکلف الله تو برو
من رفتم سرداب
و پنج ده دقیقه گذشت معصومه برگشت گفتم چیشد
گفت اینقد خواب خواب کردی بیا منم نمی تونم برم زیارت شدیدا خوابم میاد
پاشو بریم خوابگاه
شوک بدی بود موندیم بریم یا بمونیم
گفتم ببین بزار قران باز کنم هرچی امد همون می کنیم
ایاتی که امده بود خلاصه اش این بود مریم از این مکان مقدس خارج شو و در مورد این ...
چون اونموقع در قران باز کردیم
امد بود ای مریم از اینجا خارج شو و با احدی حرف نزن
ایام عرفه بود دانشجویی رفتیم کربلا
شانسی یه دختر معصومه نامی از خود تهران صندلیمون جفت هم شد و تمام راه رو رفیق شدیم
دختری چادری با اصالت و مومن
شب عرفه شد و ما تمام خطرات رو به جان خریده بودیم شب عرفه زیر قبه امام حسین باشیم
یکی از وقت هایی که زیارت امام حسین تاکید شده بود همین عرفه س
من کلا به خاطر کم خونی خستگی و خواب دارم ولی اون شب به شدت خوابم می اومد با دوستم گفتم من میرم اون پایین سرداب ابوالفضل چون کولر روشن بود و خلوت اونم گفت ولی من باید برم زیارت چون همه نیتمون برا این شب بوده
من که به خودم نمی تونستم غلبه کنم گفتم لایکلف الله تو برو
من رفتم سرداب
و پنج ده دقیقه گذشت معصومه برگشت گفتم چیشد
گفت اینقد خواب خواب کردی بیا منم نمی تونم برم زیارت شدیدا خوابم میاد
پاشو بریم خوابگاه
شوک بدی بود موندیم بریم یا بمونیم
گفتم ببین بزار قران باز کنم هرچی امد همون می کنیم
ایاتی که امده بود خلاصه اش این بود مریم از این مکان مقدس خارج شو و در مورد این ...
چیزی که من یادمه اینه که کار کردن باهاش خیلی سخت بود
🤣🤣🤣🤣
شهریارم ولی اسلامشهرم نفوذ دارم
کوفت زهرمار😐😐