دارم سخنی با تو و گفتن نتوانم
وین درد نهان سوز نهفتن نتوانم
تو گرم سخن گفتن و از جام نگاهت
من مست چنانم که شنفتن نتوانم
شادم به خیال تو چو مهتاب شبانگاه
گر دامن وصل تو گرفتن نتوانم
با پرتو ماه آیم و، چون سایه دیوار
گامی از سر کوی تو رفتن نتوانم
دور از تو من سوخته در دامن شبها
چون شمع سحر یک مژه خفتن نتوانم
فریاد ز بی مهریت ای گل که درین باغ
چون غنچه پاییز شکفتن نتوانم
ای چشم سخن گوی تو بشنو ز نگاهم
دارم سخنی با تو و گفتن نتوانم
نمی دونم تولد کی هس و کی نیست
فق میدونم انگار گروهی شمشادیون و فرزندانشان
تصمیمگرفتن وسط چله دنیا بیان
و سرما به گرما تبدیل کنن
تولدتون مبارک
دلتون گرم
کامتون شیرین
الان فهمیدم یکی از دلایلی که از یلدا بدم میاد زحمتهای زیادش برای تهیه خوراکیهاس. بعد اگه مهمونی بری یا مهمون باشی نمیتونی جلوی تلویزیون دراز بکشی و خوراکی بخوری. فقط باید خستگی برات بمونه
ممنون ک میبخشی :/
راستی طبقه بالای خونه تو نفروش :/بعدا اگه بخای توی طبقه پایین ساکن شی اذیت میشی 😒بالا رو تکمیل کن رهن بده ب خونواده های دو نفره با پولش پایین رو کامل کن، هر جاشم تکمیل نبود بگو خود مستاجر انجام بده از رهن کم میکنی بعدا :/اینجوزی هر وقت دیدی اذیت میکنن تهش یسال میمونن بعدش میرن و یکی دیگه میاد :/
پ موسی چی؟
واای🤣🤣🤣🤣
خیلی خوبه این مرده
جوجه رو آخر پاییز
رفته گل بچینه
خاب