یافتن پست: #و

مهاجر
مهاجر
عمرم به آخر آمد عشقم هنوز باقی
وز می چنان نه مستم کز عشق روی ساقی

یا غایَةَ الأَمانی قَلْبی لَدَیْکَ فانٍ
شَخْصی کَما تَرانی مِنْ غایَةِ اشْتیاقی

ای دردمند مفتون بر خد و خال موزون
قدر وصالش اکنون دانی که در فراقی

یا سَعْدُ کَیْفَ صِرْنا فی بَلدَةٍ؟ هَجَرْنا
مِن بَعْدِ ما سَهِرْنا وَ الاَیْدی فِی العَناقِ

بعد از عراق جایی خوش نایدم هوایی
مطرب بزن نوایی زان پرده عراقی

خانَ الزَّمانُ عَهْدی حَتّی بَقیتُ وَحْدی
رُدّوا عَلَیَّ وُدّی بِاللهِ یا رِفاقی

در سرو و مه چه گویی ای مجمع نکویی
تو ماه مشکبویی تو سرو سیم ساقی

اِن مُتُّ فی هَواها دَعْنی اَمُتْ فِداها
یا عاذِلی نَباها ذَرْنی وَ ما اُلاقی

چند از حدیث آنان خیزید ای جوانان
تا در هوای جانان بازیم عمر باقی

قامَ الغیاثُ لَمّا زُمَّ الجِمالُ زَمّاً
و اللَّیلُ مُدْلَهِمٌّ وَ الدَّمْعُ فِی المَآقی

تا در میان نیاری بیگانه‌ای نه یاری
درباز هر چه داری گر مرد اتفاقی
شعر مورد علاقه من
سعدی❤️

هادی
هادی
صب یه قوری چایی دم کرده بودم که رفتم پی کارام یادم رفت بخورمش موند الآن حیفم اومد بریزمش دور یاد @home78 افتادم که یه بار گفته بود چایی رو گرم میکنن میخورن :دی گرمش کردم از تازه دمش خوشمزه تر شده :خخخ

√ محسن قـوامــی
√ محسن قـوامــی
‏غیر از خودمان، به هر سمتی كه دویدیم غربت بود.

√ محسن قـوامــی
√ محسن قـوامــی
یک جمع نکوشیده رسیدند به مقصد
یک قوم دویدند و به مقصد نرسیدند

√ محسن قـوامــی
√ محسن قـوامــی
ای شب به من بگو
اکنون ستاره‌ها
نجواگران مرثیه‌ی عشق کیستند؟

هنگام عصر بر سر دیوار باغ ما
باز آن دو مرغ خسته
چرا می‌گریستند؟!…





Tasnim
Tasnim
گروههای درسی این ترم رو من ایجاد کردم
یکی دوتا دانشجوی بی خرد پست غیرمرتبط گذاشته بودن منم پستهاشونو حذف کردم
فک کرده بودن اونجا سایناس بیتربیوتا

خانوم میم
خانوم میم
به مناسبت روز بزرگداشت شاعر عاشقانه ترین ابیات فارسی ، سعدی شیرازی ، یک بیت از اشعارشو تو دیدگاه بنویسید🌱🙂


نه خلاف عهد کردم که حدیث جز تو گفتم
همه بر سر زبانند و تـــو در میان جــــانی...

فقط خدا
فقط خدا
ما رو دلیل حال‌ خوبِ
امام‌ زمانمون قرار بده❤

الّلهُـمَّ‌عَجِّــلْ‌لِوَلِیِّکَـــ‌الْفَـــرَج


حسام
حسام
امام على عليه السلام:

گذشته ی امروزت سپرى شد
و آينده ‏اش مورد ترديد است
و زمان حال غنیمت است

غررالحكم، حدیث 9840

مهاجر
مهاجر
ما در این شهر غریبیم و در این ملک فقیر
به کمند تو گرفتار و به دام تو اسیر

در آفاق گشاده‌ست ولیکن بسته‌ست
از سر زلف تو در پای دل ما زنجیر

من نظر بازگرفتن نتوانم همه عمر
از من ای خسرو خوبان تو نظر بازمگیر

گرچه در خیل تو بسیار به از ما باشد
ما تو را در همه عالم نشناسیم نظیر

در دلم بود که جان بر تو فشانم روزی
باز در خاطرم آمد که متاعیست حقیر

این حدیث از سر دردیست که من می‌گویم
تا بر آتش ننهی بوی نیاید ز عبیر

گر بگویم که مرا حال پریشانی نیست
رنگ رخسار خبر می‌دهد از سر ضمیر

عشق پیرانه سر از من عجبت می‌آید
چه جوانی تو که از دست ببردی دل پیر

من از این هر دو کمانخانه ابروی تو چشم
برنگیرم وگرم چشم بدوزند به تیر

عجب از عقل کسانی که مرا پند دهند
برو ای خواجه که عاشق نبود پندپذیر

سعدیا پیکر مطبوع برای نظر است
گر نبینی چه بود فایده چشم بصیر

اول ادیبهشت روز سعدیِ جان❤️

فقط خدا
فقط خدا
یک عمر اشتباه كردن، نه‌‌تنها افتخارآمیز است، كه بسیار سودمندتر از یک‌عمر نشستن بیهوده است!

خانوم میم
خانوم میم
بوی فسنجان فضای خونه ی پر کرده😌

فاطمه
فاطمه
میگه که وقتی یکی با شما صادق نیس, متوجه میشی.
انرژی هیچ وقت دروغ نمیگه.✌️

یاس
یاس
تاریخ امروز 03/02/01 هست
رل که نمیزنین!!
زایمانم که نمیکنین!!
عقد و عروسی هم که خبری نیست!!
پس بهتره رزیم شروع کنم :گگگ
اولین بسکویت را در دهان می گذارد 😌

√ محسن قـوامــی
√ محسن قـوامــی
آن روزها رفتند
و گم شدند آن کوچه های گیج از عطر اقاقی ها
در ازدحام پر هیاهوی خیابان‌های بی برگشت
و دختری که گونه هایش را
با برگ‌های شمعدانی رنگ میزد،
آه کنون زنی تنهاست..!

صفحات: 1 2 3 4 5 6 7 8 9 10 11 12 13 14 15

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ

شبکه اجتماعی ساینا · طراحی توسط گروه طراحی وب ابتکارنو