خانوم اِچ
سه چهار سال پیش خیلی فرق داشتم مینشستم بچه های ساینا رو آشتی میدادم قسم میدادم که ترو خدا نرید :/
قهر میکردن میرفتن واقعا گریه میکردم😐
ولی الان هیچی برام مهم نیس واقعا
شاید بخاطر دل هاییه که همونا ازم شکستن
بزرگ شدن درد داره(:
برای ترمیم روحم دعا کنید
حس میکنم یه موجود غیر قابل کنترل داره توم رشد میکنه
دعا کنید احساساتم برگرده
من نمیخوام انقد سنگ باشم😭
خانوم اِچ
یبارم زن عموم دراومد گفت دیگه وقت ازدواجت داره میگذره
عموم بهش گفت تو خودتم همچین زود ازدواج نکردی کییییف کردممم😹😹😹😹
.....
سلام هادی میشعه این پروفایل منو حذف کنی
Yenafar
آدمها فکر میکنند اگر یک بار دیگر متولد شوند،جور دیگری زندگی میکنند.
شاد و خوشبخت و کم اشتباه …
فکر میکنند همه چیز را از نو خوب خواهند ساخت، محکم و بینقص!
اما، حقیقت ندارد…!
اگر ما جسارتِ طور دیگری زندگی کردن را داشتیم،
اگر قدرت تغییر کردن را داشتیم،
اگر آدمِ ساختن بودیم،
از همین جای زندگیمان
به بعد را میساختیم👩🏻🌾
مهاجر
اونایی که امروز زندگی پس از زندگی رو دیدن
یه توضیح مختصری بهم بدن بیینم چی بوده برم بیینم یانه
مرسی
خانوم میم
واقعا بعضی از خواستگارا عین این خواستگار نرگس سیریشنا
خانوم میم
این بنده خدا مدافع حرم حس می کنم همه چیو نمی گه
مهاجر
تماشایش رقم می زد خروج از دامن دین را
بنا کرده است در چشمش فلک قصر شیاطین را
اگر دور تو می گردد نظر بر ظاهرت دارد
که پیچک خشک می خواهد تن گل های غمگین را
به عشق اولت شک کن ،که در این شهر و این دودش
درختان شوم می دانند باران نخستین را
مگو این شاخه ی تنها که تنها یک ثمر دارد
چطور از خود جدا سازد اناری سرخ و شیرین را
به این سو هم نگاهی کن،نگاهی درخورم؛یعنی
تفنگ ِ میرزا مشکن غرور ِ ناصرالدین را
چرا جامِ بلورینی بلغزد بر لبِ سینی؟!
چرا باید بترسانی خمارِ دور پیشین را؟!
تو مثل قوم صهیونی که با آن چشم زیتونی
به اشغالت درآوردی دلِ من،این فلسطین را
کمی آن سوی دیدارت چنان شعری نصیبم شد
که درحد کسی چون خود ندیدم آن مضامین را
تو ای شاعر تر از «سیمین!» به «رستاخیز» اگر آیی
بپوشد سایه ی شعرت فروغ هر چه پروین را
غزل هایی که بر رویت اثر گفتی ندارد را
برای ماه می خواندم نظر می کرد پایین را
سر از سنگینی فکر وصالت درد می گیرد
به بستر می برم اما همین سردرد سنگین را
به خوابم آمدی حالا ، نفس بالا نمی آید
بگویم یا نگویم «یا غیاث المستغیثین » را
🙂
ماریا
بزنم دهن خواهرشوهری که نشد یکبار بری دیدوبازدیدشون و دهنشو به گلایه از این و اون عروس وانکنه، جر بدم!؟؟؟؟؟؟؟
خدا چرا من بلد نیستم جوابشو بدم لالش کنم!؟؟؟؟؟؟
خاک برسر شوهر ذلیل من کنن که جواب این دهن بی صاحاب رو نمیدم
داره میگه از عالمو آدم بریدم به نظر شما احساسی میمونه؟
من نمیتونم بچمو دوس داشته باشم فقط واسه اینکه مامانش همسرمه
فکر کن
آیینه اگه به سنگ دروغ بگه حقشه شکسته شه