خانوم اِچ
شُد شُد
نَشُد
میرم نجف همه چیو به بابام میگم : )
مهاجر
دوران راهنمایی بودیم مدرسمون بخاریاش نفتی بود
سقف مدرسه هم احتمال ریزش داشت
تو هوای برفی و سرما یخ میزدیم
یبار بخاری نفتی روشن بود سرکلاس بودیم بخاری نفتی ترکید همه برگامون ریخته بود
با کمک معلم و ناظم و مدیر بخاری رو خاموش کردن دود غلیظ کل کلاسو برداشته بود
چه اوضاعی بود
من تو این شرایط درس خوندم تو منطقه خیلی محروم 🫠
Hana
بعضی اوقات دلم میخواد بمیرم بلکه یکم استراحت کنم
بعد دوباره بیام ب زندگی ادامه بدم
همینقدر خسته
مهاجر
اگه من میدونستم آخر عاقبت درس خوندن و بدبختی کشیدن و فلاکت کشیدن آخرش میشه اینی که الان هستم همون دوران راهنمایی کتابارو میریختم تو چاه دسشویی میرفتم کارگری
الان برا خودم اوستا شده بودم
ای تف تو این وضعیت تف
امیر علی
دقت کردید هر موقع بد تیپ میزنید یه نفری که خیلی مهمه واستون رو می بینید!
Samira
اینجا چطوری میشه آهنگ گذاشت؟؟