فورا
یکی یه قربونی بدید
که خداوند مجدد منو بهتون برگردوند 😌
وی از ساعت دو ظهر تا ۵ و نیم صبح کتری را رو اجاق گداشته بود
با گاز گرفتگی و دود و درد به اعما رفته
تازه ۵ متوجه شد که چرا اتاق دودیه
عه سدم گیجه چه
برم ابجوشی بزارم چایی بخورم
و با نعش کتری موجه شدم .
مثل آن مرداب غمگینی که نیلوفر نداشت ...
حال من بد بود. اماهیچ کس باور نداشت...
خوب می دانم که تنهایی مرا دق می دهد...
عشق هم در چنته اش
چیزی از این بهتر نداشت...!
با همـــه بی ســــرو سامانــیم
باز به دنــبال پـــــریـــشانــیم
طاقت فرسودگی ام هیچ نیست
در پی ویـــران شدنی آنی ام
آمــده ام بلکه نــــگاهم کنـــی
عاشـــق آن لحظه ی توفانیم
دل خوش گرمای کسی نیستم
آمــــده ام تا تو بســـــوزانیم
آمــــده ام باعطـــش سال ها
تا تو کمی عشــــق بنوشانیم
ماهـی بــرگشته زدریا شــــدم
تا تو بگـــیری وبمیــــرانی ام
خوب ترین حادثه می دانم ات
خوب تـــرین حادثه می دانیم ؟
حرف بـــزن ابِر مرا باز کن
دیـــر زمانیست که بارانی ام
حرف بزن حرف بزن سال هاست
تشنه یک صحبت طولانی ام....
ها ... به کجا می کشیم خوب من؟
ها ... نکشانی به پشیمانی ام
وویس با صدای خودم
با گشنگی کشیدن وزن کم نمیکننا
مرسی ک نصف شبی رژیمی
غذا نمیخورد درعوض روزی دوگونی تنقلات میخورد
دایی توعه دیگه
آموزشی خدمت یه بنده خدایی باهامون هم دوره بود ۱۲۰ کیلو وارد شد بعد دو ماه ۹۰ کیلویی خارج شد
فقط خرما می خورد
تازه عقد کرده بود و انگیزه داشت