یافتن پست: #قفلی_

چنان دل بسته ام کردی
که با چشم خودم دیدم
خودم میرفتم اما
سایه ام با من نمی آمد.



در گلستان طبیعت ما گل پژمرده ایم
رنگ شادی را ندیدیم در جوانی مرده ایم...






توی یکی از قدیمی ترین لیست پخشام پیداش کردم...
چ خاطراتی...💔


به عطرش دلخوشم
اما صد افسوس كه...
بادآورده ها را مي برد باد..!




مادربزرگ می گفت :
آدم بوی غذایی را بشنود، دلش بخواهد
و نداشته باشد نفسَش می‌ماند؛
مریض می شود ..!
دیروز کنارِ پنجره بوی عطرت می‌آمد ...




خاطراتی که آدم‌هایش رفته‌اند، دردناکند
ولی خاطراتی که آدم‌هایش حضور دارند اما
شبیه گذشته نیستند به مراتب، دردناکترند!




عاقبت یک روز میبینی که در میدان شهر
بک نفر با خاطراتش تیر باران میشود...











:گل











..

fatme
fatme



:قلب

Daniyal
Daniyal




تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ

شبکه اجتماعی ساینا · طراحی توسط گروه طراحی وب ابتکارنو