یافتن پست: #فرشته_رضایی

Maryam
Maryam
ڪَاهی وقت ها یاد یڪ نفر
در دلت مثل زخمی میشود
ڪه مدام رویش نمڪ می‌ریزند…
با هر بارانی
با هر بوی عطری
هر خاطره‌ای
هر حرفی، هر لبخندی
و هر ڪوچڪترین چیزی شبیه او…
ومیدانی بدترش ڪجاست؟
آنجا ڪه آن یڪ نفر
حتی ذره‌ای به تو فڪر
نمی‌ڪند
اما تو یادش را با خودت همه جا میبری…
اما تو، زخم‌ات خوب شدنی نیست!
راستی…
ما چرا، مثل آدم‌های رفته‌ی‌مان
فراموشی نمیڪَیریم ؟!


💟

نسیم
نسیم
همیشگی باش، خب؟؟؟ یک مشترک در دسترس… یکی که توی هر مناسبت کنارم باشد، که زود به زود دلش برایم تنگ شود… زیاد اهل عاشقی نباش از رمانتیک بازی سر در نیاور فقط یک "نفر اولی " بمان گاهی دنیا را به هم بریز برای آرامشم همانی شو که فهمیدن دوست داشتن هایش خیلی بلد بودن نخواهد یکی که آمده بماند یکی که آمده نرود…

استادی داریم که همیشه می گوید شماره آدم های اطرافتان را با نام های زیبا در گوشی تان سیو کنید…
حتی اگر یک نفر را می شناسید که صفت زشتی دارد باز هم شما کنار اسمش برعکسش را بنویسید ،
بگذارید چشمانتان به زیبا دیدن عادت کند!
او معتقد است تکرار یک زیبایی حتی اگر صادقانه نباشد باور آدم را عوض می کند …
راستش یک روز بدون آنکه متوجه شود به گوشی اش زنگ زدم روی صفحه افتاده بود
"شاگرد همیشه خندانم! "
نمیدانید در آن لحظه از آن جمله چقدر لذت بردم و از آن به بعد انگار دلم میخواهد بیشتر بخندم …
او راست می گوید گاهی یک جمله زیبا خیلی ساده می تواند باور خودت و دیگران را تغییر دهد …!!



شــادی
شــادی
راستش من دلم میخواست تو با بقیه فرق کنی! دوست داشتم اگه همه صبح به صبح یبار زنگ میزدن و حالمو میپرسیدن،تو روزی سه بار زنگ میزدی تا جویای حالم شی! دوست داشتم وقتی مریض میشم اگه همه بایه پیام بهم توصیه میکردن که زودتر برم دکتر، تو سریع خودتو میرسوندی جلو در خونه و زنگ میزدی میگفتی "بیا پایین،با خودم میریم دکتر"
راستش دلم میخواست وقتی همه هفته ای یبار از سر دلتنگی بهم سر میزدن،تو هفته ای هفت یبار دلتنگم میشدی و به دیدنم میومدی!
دلم میخواست
وقتی تولدم میشد
بجای اینکه مثل همه ی ادما یه پیغام تبریک بفرستی برای رفع تکلیف
به دیدنم میومدی و از روزا قبل به این فکر میکردی که چجوری میتونی خوشحالم کنی!
خب من دلم میخواست تو با همه ی ادمای اطرافم فرق کنی!
اگر قرار بود مثل "همه" باشی
خب همه بودن!
من دوست داشتم تو "خاص" باشی
نه کسی شبیه به همه!
یه خاصِ تکرار نشدنی!
نه کسی که حرفاش،وجودش،نگاهش
به اندازه همه ی ادما باشه!
تو باید بیشتر بودی!
بیشتر از همه ی ادما!
اما نبودی!



LOEY♡
LOEY♡
مردها هنگام قهر کردن
به دو دسته تقسیم می شوند!
بعضی هایشان راهکارهای عاشقانه بلدند
برایتان گل می خرند
کادو می گیرند
دعوتتان می کنند به یک رستوران شیک ، وعده سفر می دهند
خلاصه با هر کاری که می شود یک زن را خوشحال کرد از دلتان در می آورند ...
اما عده ای دیگر...
نه اینکه نخواهند ، فقط خدا می داند از هر لحظه طولانی تر شدن قهرتان چه عذابی می کشند ، چقدر دلتنگ شنیدن صدایتان هستند ...
این ها نه اینکه مغرور باشند فقط بلد نیستند
یا شاید زن ها را آنطور که باید
نمی شناسند
پس سکوت می کنند ، در لاک خودشان
می روند
اینطور مواقع شما دست به کار شوید ، کوتاه بیایید
سعی کنید دلتنگی را در چشمهایشان ببینید بگردید و بین حرفهایشان آنچه
می خواهید بشنوید را پیدا کنید
با طولانی کردن قهرها
با نصفه رها کردن رابطه ها
چیزی درست نمی شود ...
شما ...آموزگار مهربانی باشید
این مردها را دریابید !



LOEY♡
LOEY♡
چشمانت را ببند
و فکر کن !
به‌ دونده ای که با مشکلی در پایش و با اینکه می داند هیچ شانسی برای برنده شدن ندارد در مسابقه دو شرکت می کند چون قول قهرمانی به فرزندش داده !
یا تصور کن ...
ماهیگیری را
که با اینکه می داند دریا طوفانی ست و صیدی نصیبش نمی شود اما باز برای روزی آن روزش دل به دریا زده...
خواستم بگویم
حسی دارم شبیه آنها ...
می دانم که هرگز سهم من نمیشوی
اما باز برایت میجنگم...
باز دوستت دارم !!



LOEY♡
LOEY♡
نمیدانم!
کی میخواهیم باور کنیم
که این احوال پرسی ها...
این به یادت هستم ها...
و این دوستت دارم های مجازی
راه حل خوبی نیست
در این روزهایی
که دلتنگی حقیقی ترین درد
بشر است...
تکنولوژی،هر چقدر هم
پیشرفت کند
آدمی برای غصه هایش
یک آغوش واقعی می خواهد !!



LOEY♡
LOEY♡


LOEY♡
LOEY♡
خیلی از عشق ها
وسط همین جر و بحث ها پیش می آید
با کوتاه آمدن های معمولی
با "ببخشید عزیزم "های ساده…
اصلا فکر می کنم
یک معذرت خواهی به موقع
خیلی عاشقانه تر است
از ناز و اداهای بی مورد هر
روزه، یک دانه اش می ارزد به تمام
دلبری های دنیا!
آخر پشت چشم نازک کردن و اطوار ریختن را که همه خوب می دانند
اما یک کوتاه آمدن ساده انگار خیلی بلد بودن می خواهد
خیلی باید بزرگ شده باشی تا بخواهی … تا بتوانی …
می دانی
اصلا من هم دلم می خواهد
که تو را داشته باشم
تا بعضی از روزها
وسط دعواهای احتمالی مان
زل بزنم توی چشم هایت و آن "ببخشید عزیزم" رویایی را بگویم
تا عاشق ترت کنم …!



wolf
wolf
همیشگی باش، خب؟؟؟
یک مشترک در دسترس …
یکی که توی هر مناسبت کنارم باشد ،
که زود به زود دلش برایم تنگ شود …
زیاد اهل عاشقی نباش
از رمانتیک بازی سر در نیاور
فقط یک "نفر اولی " بمان
گاهی دنیا را به هم بریز برای آرامشم
همانی شو که فهمیدن دوست داشتن هایش خیلی بلد بودن نخواهد
یکی که آمده بماند
یکی که آمده نرود …



wolf
wolf
شاید هیچکسم باشی
اما هیچ کسم نه !
میدانی در این دنیا نسبت‌هایی هستند
که دلی‌اند نه شناسنامه‌ای …
یک‌نفر را دوست داری اما نه به حرمتِ
اینکه پدرت است ، مادرت است ،
همسرت ، یا هر چیز دیگری …
دوستش داری چون دوستش داری و
این بی‌منطق‌ترین احساس دنیاست
گاهی نسبتِ دونفر با هم
حرف‌هایشان است ،
غم هایشان است و قلب هایشان
مثلاً همین که تو هر بار از دردهایت
می‌گویی و من برایت اشک میریزم
یا تو هر جا باشی از غصه‌های من
دلت می‌گیرد ، همین که شادیِ تو روی
لب‌های من لبخند می‌آورد و خوشحالیِ
من باعث خوشحالی تو میشود
حتی اگر در هیچ شناسنامه‌ای
ثبت نشود باعث پیوند ماست
تو عجیب ترین وابستگی دنیایی
هیچکس منی …
همه کَس منی !
.
‌‌

wolf
wolf
شناسنامه ها ...
معیارهای خوبی برای ماندن آدم ها کنارتان نیستند !
این امضاها ...
مهرها ...
و اثر انگشت ها ...
هیچ گاه یک نفر را سهم شما نمی کند ...
خودتان را آنقدر پایبند این تعهدهای کاغذی نکنید ...
آنقدر که یادتان برود ...
تعهد واقعی را باید جای دیگری بدهید ...
جایی در قلب تان ...
جایی در ذهن تان ...
.
آنجاست که باید روزی چند بار ...
با قاطعیت به خودتان بگویید ...
اینجا خانه‌ اوست ...
و او ...
تنها مالک تمام من است !
اگر فکر می کنید.
با داشتن نام کسی در شناسنامه تان ...
برای همیشه تصاحبش کرده اید ...
سخت در اشتباهید !
آدم ها برای ماندن کنار کسی امضا نمی خواهند ...
وفاداری می خواهند ...
محبت می خواهند !


فرشته_رضایی

wolf
wolf
می گفت، هر آدمی برای خودش فصل پنجمی داره ...
که تکلیف تمام فصل هاشو روشن می کنه …
که حال و هوای هر چهار فصلش ...
به حال و هوای اون فصل بستگی داره …
اگه ابری باشه تمام فصل هاش ابریه …
بارونی باشه، بارونیه...
آفتابی باشه، آفتابیه …
می گفت، فصل پنجم فصل دل آدماست …
حال دل اگه خوش باشه ...
همیشه بهاره، همه جا پر گل و بلبله …
حال دل اگه ناخوش باشه ...
هر فصل پاییزه…
سرد و غم انگیز و برگ ریز ...
که پایان نداره …



فرشته_رضایی

wolf
wolf
دخترها حواسشان هست...
خیلی خوب می دانند ...
که وقتِ دلتنگی ...
باید کجا بروند ...
و سرشان را ...
بر شانه هایِ اَمنِ ...
چه کسی بگذارند ...
و از تک تکِ آرزوها ، امیدها ....
و ترس هایشان ...
با چه کسی حرف بزنند ...
و زیباترین خنده ها ...
و مظلوم ترین نگاهشان را ...
برایِ چشم هایِ چه کسی ...
کنار بگذارند...
دختر ها حواسشان هست....
حواسشان هست ...
به عطرِ دست هایِ پدر ..
و دلشان غش می رود برایِ...
نوازش هایِ مردانه اش...
اصلا دوست دارند ..
روزی صد بار صدایش کنند ...
و جانِ بابا تحویل بگیرند!
دخترها ؛ خوب می فهمند....
پدرهایِ عاشق را ..!
دختر ها بی دلیل ...
بابایی نشده اند....


فرشته_رضایی

wolf
wolf
بعضی احساس ها کلمه نمی خواهد...
صدا می خواهد...
لحن می خواهد...
مثل دوست داشتن...
بعضی حرف ها را
نباید نوشت
نباید تایپ کرد
مثل دوستت دارم...
دوست داشتن را باید کنار گوشش...
زمزمه کرد...
و دوستت دارم را با بوسه نشانش داد
چرا نسلی شدیم...
که لب هایمان را از یاد برده ایم
و فقط به دست ها تکیه کرده ایم... ؟!

فرشته_رضایی

صفحات: 1 2

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ

شبکه اجتماعی ساینا · طراحی توسط گروه طراحی وب ابتکارنو