یافتن پست: #علیرضا_آذر

خانوم اِچ
خانوم اِچ
بعد یک عمر تازه فهمیدم جسدی لای پیرهن بودم...



wolf
wolf
نشد از تو بنویسم
تو به من منگنه ای...



wolf
wolf
خودم را خوب سنجیدم بدون تو نمی ارزید...


شــادی
شــادی
گفته بودی همیشه خواهی ماند
سنگ بارید، شیشه خواهی ماند

گفته بودی ترک نخواهی خورد
دین و دل از کسی نخواهی برد

گفته بودی عروس فردایی..
با جهانم کنار می‌آیی

گفته بودی دچار باید بود
مرد این روزگار باید بود

گفته بودی بهار در راه است
ماه باران سوار در راه است

گفته بودی ... ولی نشد انگار
دست از این کودکانه‌ها بردار !

گفته بودم نفاق می‌افتد
اتفاق ، اتفاق می‌افتد

گفته بودم شکست خواهم خورد
از تو هم ضربه‌شست خواهم خورد

گفته بودم در اوج ویرانی
از من و خانه رو بگردانی

هرچه بود و نبود خواهد مرد
مرد این قصه زود خواهد مرد

ماجرا زخم و داستان‌ها درد
نازنین ! پیچ قصه را برگرد

نازنین قصه‌ها خطر دارند
نقش‌ها نقشه زیر سر دارند..

نازنین راه و چاه را گفتم
آخر اشتباه را گفتم

گفتم اما عقب عقب رفتی
شب ‌شنیدی و نیمه‌شب رفتی ...

دیدی آخر نفاق هم افتاد؟
اتفاق از اطاق هم افتاد

از اطاقی که باز تنها ماند
پر کشیدی و لای در واماند

چشم وا کردم از تو بنویسم
لای در باز و باد می‌آمد

از مسیری که رفته بودی داشت
موجی از انجماد می‌آمد ...
{-124-}{-57-}

wolf
wolf
خاطرت هست روزگارم را؟
جایگاهِ مقدسی بودم

وزنِ یک عشق روی دوشم بود
من برای خودم کسی بودم

من برای خودم کسی هستم
دور و بر خورده عشق هم کم نیست

آن‌که دل از تو برد،هر کس هست
بندِ انگشت کوچکم هم نیست...!



wolf
wolf
یا کنج قفس یا مرگ،
این بختِ کبوترهاست!
دنیا پل باریکی
بین
بد و بدترهاست...!




ᴍᴀʜɪ
ᴍᴀʜɪ
تو مغناطیس دنیامی

دلم دور تو میگرده..!



شــادی
شــادی
تو از فصل پاییز زیباتری !
من از فصل پاییز ؛
تنهاترم ...



تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ

شبکه اجتماعی ساینا · طراحی توسط گروه طراحی وب ابتکارنو