یافتن پست: #سخنی

قرآن و دعا
قرآن و دعا
فضیلت وخواص سوره زلزال


1) برای دیدن امورات عجیب در خواب
هنگامی که خواستی در خواب امورات عجیب یا حاجت و خواسته ای را که داری ببینی که چه می شود، هنگامی که سرت را در هنگام خواب روی بالش گذاشتی، سوره زلزال را 7 مرتبه قرائت کن. پس از این کار بگو: «یا ملائکة ربّی بحق هذه السورة و من انزلها و من نزلت علیه و بحق اسماء الله علیکم و آیاته الکافة کلّها الّا ما اخْبِر تُمونی فی لیلتی هذه کذا و کذا.» یعنی در این جا ذکر حاجت می کنی که در خواب نشان دهند که چه خواهد شد. پس به اذن خداوند به تو پس از دو شب یا 5 شب در عالم رویا آنچه را که باید نشان بدهند می دهند. همه این موارد را باید در حالی که طاهر و پاکیزه و با وضو هستی انجام دهی.(5)
ادامه مطلب در دیدگاه

قرآن و دعا
قرآن و دعا



رسول خدا صلی الله علیه و اله وسلم فرموده اند
هر کس سوره توحید را قرائت نماید با خواندن آیه اول، خداوند هزار نگاه به او می کند و با خواندن آیه دوم، خداوند هزار دعای او را مستجاب می کند و با آیه سوم هزار خواسته اش را به او می دهد و با آیه چهارم، هزار حاجت از حاجت های دنیا و آخرتش را روا می کند
.
در سخن امام باقر علیه السلام آمده است: هر کس سوره توحید را یک بار بخواند مایه ایجاد برکت بر او می شود و هر کس این سوره را دو بار بخواند بر او و خانواده اش برکت داده می شود و اگر آن را سه بار قرائت نماید به او و خانواده و همسایگانش برکت داده می شود
.کامل در دیدگاه موجود می باشد

قرآن و دعا
قرآن و دعا

فضیلت و خواص سوره های ناس و فلق
از رسول خدا صلی الله علیه و آله نقل شده است: هر کس این دو سوره را بخواند مانند این است که همه کتاب های پیامبران الهی را قرائت کرده باشد
هم چنین از امام صادق نقل شده است: لبید بن اعصم یهودی رسول خدا صلی الله علیخ وآله وسلم را سحر کرد و ایشات تحت تأثیر سحر بود مثلا وقتی می خواست از در برود در را نمی دید و با دست خود لمس می کرد.خداوند برای دفع سحر این دو سوره را نازل نمود.



آثار و برکات سوره های ناس و فلق

1) تعویذ کردن و خود را در پناه خدا قرار دادن
2) درمان بیماری و دفع سحر
3) بخشش گناهان{غیرازحق الناس}
4) فرزند دار شدن
1) تعویذ کردن و خود را در پناه خدا قرار دادن

رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمودند: چرا مردم خود را با این دو سوره تعویذ نمی نمایند برای تعویذ بهتر از این سوره ها یافت نمی شود.(1)

g.h.o.l.a.m.a.l.i
g.h.o.l.a.m.a.l.i

دارم سخنی با تو و گفتن نتوانم
وین درد نهان سوز نهفتن نتوانم
تو گرم سخن گفتن و از جام نگاهت
من مست چنانم که شنفتن نتوانم
شادم به خیال تو چو مهتاب شبانگاه
گر دامن وصل تو گرفتن نتوانم
با پرتو ماه آیم و، چون سایه دیوار
گامی از سر کوی تو رفتن نتوانم
دور از تو من سوخته در دامن شب‌ها
چون شمع سحر یک مژه خفتن نتوانم
فریاد ز بی مهریت‌ ای گل که درین باغ
چون غنچه پاییز شکفتن نتوانم‌
ای چشم سخن گوی تو بشنو ز نگاهم
دارم سخنی با تو و گفتن نتوانم

محمدرضا شفیعی کدکنی

هیولا
هیولا
گاه گاهی غزلی، شعری، کلامی، سخنی

محسن
محسن
چه کرده‌ام که مرا پایمال غم کردی
چه اوفتاده که دست جفا برآوردی

به نوک خار جفا خستیم نیازردم
چو برگ گل سخنی گفتمت بیازردی

مرا به نوک مژه غمزهٔ تو دعوت کرد
بخورد خونم و گفتا برو نه در خوردی

به حق غمزهٔ شوخ تو در رسم لیکن
زمردی است مرا صبر نه ز نامردی

به ره چو پیش تو باز آیم و سلام کنم
به سرد پاسخ گوئی علیک و برگردی

بسوختی تر و خشک مرا به پاسخ سرد
که دید هرگز سوزنده‌ای به این سردی

مرا نگوئی کاخر به جای خاقانی
دگر چه خواهی کردن که کردنی کردی

خاقانی

Elham
Elham 👩‍👧‍👦
گفته بودی که چرا؛
محو تماشای منی؟!
آن چنان مات،
که یک دم مژه برهم نزنی!!

مژه برهم نزنم؛
تا که ز دستم نرو!!
ناز چشم تو،
به قدر مژه برهم زدنی.

قبلنا چقد دوس داشتم این چن تا بیتو {-137-}

fatme
fatme
نزد خدا بسیار خشم اور است که سخنی بگویید و به ان عمل نکنید

رها
رها
راز دل دیوانه به هوشیار نگویید
اسرار لب یار به اغیار نگویید

از بیخبر راه خرابات میپرسید
با دل سیەهان قصه دلدار نگویید

بویی اگر از گوشه میخانه شنیدید
ای اهل نظر، بر سر بازار نگویید

اسرار اناالحق که کسی واقف آن نیست
گر سر برود، جز به سر دار نگویید

رازی که خدا، بر سر پیمانه نهادست
از مست بپرسید، به هوشیار نگویید

چون نیست در عالم سخنی جز سخن یار
ما را سخنی، جز سخن یار نگویید

فخرالدین عراقی

سجـــاد
سجـــاد
چیپسی خواهم خرید
بالنی خواهم ساخت
تا ابد خواهم رفت …{-82-}

shahin
shahin
توی یه جمع خودمونی و محدود من مثال زیبایی رو زدم که شامی و شیوا اصرار کردن که حیفه و در قالب یک پست مجزا منتشرش کنم تا همگی رو بشه از این پند مستفیض نمود =)) @shami @alone00
یه تازه عروسی میره پیش مادر شوهرش بهش یاد بده پلو بپزه
مادره میگه اول برنجو میشوریم
میگه بلدم که
بعد میگه مثلا یه بند اب میذاریم و نمک میریزیم
(شامی تو دور گرد سفیدو خط بزن=)))
عروسه میگه اینو که بلدم
بعد هر چی مادره میگه میگه بلدم
مادره کفری میشه میگه یه خشت خام هم بذار رو پلو
دختره میگه اینم میدونم=))
اجرو میذاره رو پلو بعد شوهرش که میادغذا بخوره
قاشق اولو که میخوره اجر میره زیر دندونش فکش پیاده میشه
دعوا مرافه میشه با همون اجر میزنه تو سر زنش
زنه یاد میگیره که تو کلاس درس ساکت باشه=))

محسن
محسن
گفتمش تیر تو خواهد به دل زار نشست
به فراست سخنی گفتم و بر کار نشست

صحبتی داشت که آمیخت به هم آتش و آب
دی که در بزم میان من و اغیار نشست

غیر کم حوصله را بار دل از پای نشاند
لله‌الحمد که این فتنه به یک بار نشست

سایه پرورد بلا می‌شوم آخر کامروز
بر سرم مرغ جنون آمد و بسیار نشست

هرکه چون شمع به بالین من آمد شب غم
سوخت چندان که به روز من بیمار نشست

پشت امید به دیوار وفای تو که داد
که نه در کوچهٔ غم روی به دیوار نشست

محتشم آن کف پا از مژه‌ات یافت خراش
گل بی‌ خار شد آزرده چو با خار نشست



رها
رها
گر چه افتاد ز زلفش گرهی در کارم

همچُنان چشمِ گشاد از کَرَمَش می‌دارم

به طَرَب حمل مَکُن سرخیِ رویم که چو جام

خونِ دل عکس برون می‌دهد از رخسارم

پردهٔ مطربم از دست برون خواهد برد

آه اگر زان که در این پرده نباشد بارم

پاسبانِ حرمِ دل شده‌ام شب همه شب

تا در این پرده جز اندیشه او نَگْذارم

منم آن شاعرِ ساحر که به افسونِ سخن

از نِیِ کِلک، همه قند و شِکَر می‌بارم

دیدهٔ بخت به افسانهٔ او شد در خواب

کو نسیمی ز عنایت که کُنَد بیدارم؟

چون تو را در گذر ای یار نمی‌یارم دید

با که گویم که بگوید سخنی با یارم؟

دوش می‌گفت که حافظ همه روی است و ریا

بجز از خاکِ درش با که بُوَد بازارم؟

❤️حافظ❤️

حضرت@دوست
حضرت@دوست

دیده پوشم ز تماشای رخ نیکویت
سخنی گویم و شرمنده شوم از رویت

صفحات: 1 2 3 4 5

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ

شبکه اجتماعی ساینا · طراحی توسط گروه طراحی وب ابتکارنو