یافتن پست: #دوکوهه

born78
born78
نماز صبح بود...
دیدن جوونی چفیه انداخته رو سرش داره میره سمت دستشویی!
بهش گفتن آهای رفیق،کجا میری،نوبت وایسا...گفت من با سرویس کاری ندارم میخوام دستشویی رو تمیز کنم!!
بهش گفتن عه زرنگی..ماهم بلدیما..
گفت نه، بلافاصله چفیه رو از سرش برداشتن
بود.
فرمانده لشگر محمد رسول الله
خواب مونده بود امشب رو،شستن دستشویی ها به تاخیر افتاده بود...
کارهرشبش بود،شستن سرویس های ..

maede maz
maede maz
حاج احمد...

دل دوکوهه برایت تنگ است.... دل بسیجی ها.

بی تو چرا دروغ! سخت می گذرد به ما!

این همه سخنران، هیچ کدامش تو نیستی....

این همه جبهه، در هیچ کدامش تو نیستی....

این همه جنگ، جناب فرمانده! نیستی، نیستی، نیستی!

بی تو ما «این عمار» شنیدیم باز هم از علی....

چقدر باید تلفات دهیم تا برگردی پیشمان؟!

می شنوی… می بینی…

خسته شدیم از دست اصول گرایان، اصلاح طلبان، از خودمان!

صورت روزگار، سیلی تو را می خواهد...

باید بلند شوی و سینه خیزمان کنی گرد صبحگاه ظهور....

می ترسم ما را کوچک بار بیاورند اهل سیاست....

ما تو را می خواهیم...

ما تو را دوست داریم...

حاج احمد برگرد...

بی تو آقا تنهاست...

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ

شبکه اجتماعی ساینا · طراحی توسط گروه طراحی وب ابتکارنو