maryam
وَسیـعتـرینشـِکلتَنـهایـی
دورمَـانـدنازکَسـیاسـت
کـهدَوستـشداری.💔.
اَلسَّلامُعَلَیْکَیااَباعَبْدِاللَّهِ
مهاجر
من هرسری به خودم کلی فحش و لعنت میفرستم که دیگه با خانواده به هیچ گونه مهمونی سفری نرم باز تو گوشم نمیمونه منو ور میدارن میبرن گند میزنن به اعصابم
Abolfazl
دلم میخواد داد بزنم
جوری که شیاطین ازم حساب ببرن
جوری که شیشه های پنجره خرد شه
اهالی منطقه از اون منطقه کوچ کنن
پیشونیه ابلیسو بوس کنم
به قصه ی فریب آدمو حوا گوش کنم
حالا با دشمنم دوست شدم
میخوام سیبی که بهم تعارف میکنه بوش کنم
اینجوری شاید از زمینو هوا دور شدم
تبعید شم به جایی که نباشه مث روز روشن
fatme
از زنعموم متنفرم
آخه آدم چقد میتونه دو به هم زن و دورو باشه
مهاجر
نخواهی دید جز من، در کسی این سربه راهی را
بـــرای بردن دریــــا بیــــــاور تنگ ماهــــــی را
جدا کردی مسیر خویش را از من ولی دستی
به هــم پیوند داده انتهـــای این دوراهـــــی را
مرا می خواهــی اما در مقابل شرط هم داری
دوباره زنده کردی دوره ی مشروطه خواهی را
بـرای دیدنت فرقـــی ندارد راه و بـی راهه
به مقصد می رسانم هر مسیر اشتباهی را
به عشقت هرکسی شاعر شد از میدان به در کردم
زمانی " مولوی " و این اواخر هم " پناهی " را !
مهاجر
تماشایش رقم می زد خروج از دامن دین را
بنا کرده است در چشمش فلک قصر شیاطین را
اگر دور تو می گردد نظر بر ظاهرت دارد
که پیچک خشک می خواهد تن گل های غمگین را
به عشق اولت شک کن ،که در این شهر و این دودش
درختان شوم می دانند باران نخستین را
مگو این شاخه ی تنها که تنها یک ثمر دارد
چطور از خود جدا سازد اناری سرخ و شیرین را
به این سو هم نگاهی کن،نگاهی درخورم؛یعنی
تفنگ ِ میرزا مشکن غرور ِ ناصرالدین را
چرا جامِ بلورینی بلغزد بر لبِ سینی؟!
چرا باید بترسانی خمارِ دور پیشین را؟!
تو مثل قوم صهیونی که با آن چشم زیتونی
به اشغالت درآوردی دلِ من،این فلسطین را
کمی آن سوی دیدارت چنان شعری نصیبم شد
که درحد کسی چون خود ندیدم آن مضامین را
تو ای شاعر تر از «سیمین!» به «رستاخیز» اگر آیی
بپوشد سایه ی شعرت فروغ هر چه پروین را
غزل هایی که بر رویت اثر گفتی ندارد را
برای ماه می خواندم نظر می کرد پایین را
سر از سنگینی فکر وصالت درد می گیرد
به بستر می برم اما همین سردرد سنگین را
به خوابم آمدی حالا ، نفس بالا نمی آید
بگویم یا نگویم «یا غیاث المستغیثین » را
🙂
WeT
کل ایرانُ گشتن و هعی به خودم لعنت میفرستم که انقد منت کشیدن چرا نرفتم من 😒😒😒
ماریا
بزنم دهن خواهرشوهری که نشد یکبار بری دیدوبازدیدشون و دهنشو به گلایه از این و اون عروس وانکنه، جر بدم!؟؟؟؟؟؟؟
خدا چرا من بلد نیستم جوابشو بدم لالش کنم!؟؟؟؟؟؟
خاک برسر شوهر ذلیل من کنن که جواب این دهن بی صاحاب رو نمیدم
السلام علیک یا ابا عبدالله
🌸🌸🌸