💢
#هر_شب_یک_حکایت
پادشاهی شکم گنده بیمار شد.
حکیم را به بالین طلبید.
پس از معاینه گفت: اینطور که معلوم است، سلطان پس از چهل روز از دنیا خواهد رفت.
شاه آشفته شد و حکیم را در بند کشید و از ترس مرگ و غم و غصهی فراق
لب به خوردنیها نزد و روز به روز لاغرتر شد.
اما پادشاه روز چهلم بهبود یافت
و حکیم را به گردن زدن فرا خواند،
و با خشم گفت:
سخنت دروغ آمد.
طبیب پاسخ داد: بهبودیات از تدبیر من است. بیماریات پرخوری بود،
با ترس از مرگ و کم خوری،
لاغر شدی و اندام ناهنجارت میزان شد. شاه خوشحال گشت و او را پاداش داد.
مولوی میگوید:
در وجود آدمی سه هزار مار هست و هر هزار مار به یک لقمهی آکل (غذا) زنده میشوند.
و اگر از سه لقمه یک لقمه کم کنی،
هزار مارِ نفِس تو مرده میشود
و اگر دو لقمه کم کنی، دو هزار مار مرده شود.
اگر یک لقمه زیاده کنی، هزار مارِ نفس تو زنده شود.
خدا ما را توفیق دهد به کم خوردن و کم گفتن و کم خفتن...!
پ کجا؟
امیدوارم بتونین برنگردین و کنار خانواده تون خوشحال و سالم و خوشبخت باشین همیشه. 🌱
آزادیت مبارک 🙌
کی بود