اووووه
اخرش من ایجیم و داداش کوچیکم تونستیم از اون خونه بیمارستان فرار کنیم
حیف مجبور شدم دوتا گربه ناز با بستن کمربند انفجاری فدا کنم
اسراییلی ها پیدامون کرده بودن
گربه ها فرستادم بینشون منفحر شدن
رسیدیم خط
همه جا بیابون بود
تمام ماشین ها فرستاده بودن جنگ
سوار یه گاری که رو دوش خر طفلی بسته بودن
حرکت کردیم سمت گرگان
و تو یه خونه قدیمی نمور سکنی گزیدیم
مرگ بر اسراییل
جنگ تمام شد
میدم شاهین فیلم نامه ش بنویسه اسکار بگیریم
شعرام استاد فیلمنامه نویسیه ها