یافتن پست: #استخوان

√ بی نام
√ بی نام
ب مغز استخوانم زده ای

این روزها

تمام تنم
از ''درد دوس داشتنت'' تیر می کشد......

مآه
مآه
گفت هر وقت کارد به استخوانت رسید،
امام رضا رو به جوادش قسم بده😄

یاس
یاس
وقتی که روحت رو سگ گاز گرفته
رو زمین میشینی
بدون هیچ حرف و کلامی
مثل بدن های صد پاره ای که در خاک ارمیده ان
جوانانی پر پر شده
و استخوان هایی بی پلاک
همه را می شناسند
اما گمنام مانده اند
منم
گم گشته ام
دیگر ادا اطوار رعایت پرستیژ
برایم بی مفهوم شده
گوشه ای می شینم
روز زمین خاکی که مال شماست
یا ابنا روح الله
و یا انصار الله
ادرکنی

مآه
مآه
اما هیچکس به او شباهتی نداشت.
هیچ آدمی نبود که چهره‌ای استخوانی و ظریف داشته باشد، حرف‌هایی بزند که از دیگران هم شنیده باشم، وقتی می‌خندد چانه‌اش کمی جمع شود و دلم براش ضعف برود. هیچکس. گفتم ای وای مگر می‌شود آدم بیخود و بی‌جهت اسیر دوتا چشم بشود؟

مآه
مآه
اما هیچکس به او شباهتی نداشت.
هیچ آدمی نبود که چهره‌ای استخوانی و ظریف داشته باشد، حرف‌هایی بزند که از دیگران هم شنیده باشم، وقتی می‌خندد چانه‌اش کمی جمع شود و دلم براش ضعف برود. هیچکس. گفتم ای وای مگر می‌شود آدم بیخود و بی‌جهت اسیر دوتا چشم بشود؟

مشدّد
مشدّد
وسط دعاهاتون بعد از تعجیل فرج و عاقبت بخیری همه لطفا برای شفای مریض ها هم دعا کنید

خانوم میم
خانوم میم
یه وقتایی یه جمله هایی می بینم
منو یهو می بره به خاطره هام
می گم چقد شبیهش حرف زد... چقد شبیهش بود... چقد شبیهش گفت...
تا به خودم میام چشامو می بینم که خیس شده...
کاش یه قرصی داشتیم می خوردیم و گذشته رو فراموش می کردیم🙃

Saleh
Saleh
آنکه بعد از مهلکه استوار گام برمی داشت بارها در نهان استخوان پایش شکسته بود!

g.h.o.l.a.m.a.l.i
g.h.o.l.a.m.a.l.i
خوشبختی و آرامش چیز عجیبی است !
وقتی میاد گامهایش آن قدر آرام است
که شـاید صدای پایش راﻫﻢ نشـنوی !
اما وقتی نیست دردش را تا مغز
استخوان ﺣﺲ ﻣﻴﻜنی .



رها
رها
سلام دوستان عزیز
رفتن و بی خبر رفتنمو ب بزرگی خودتون ببخشید...
مشکلات و درگیری ها زیاد شده و توانایی من کم...
عذر میخام از همه...
در پناه حق..

Tasnim
Tasnim
با کدوحلوایی چی میشه درست کرد؟

فقط خدا
فقط خدا
اگر فکر میکنید با یک لبخند میتونید کسی رو خوشحال کنید

ازش دریغ کنید دور هم بخندیم

فقط خدا
فقط خدا
پدر کودک رو بغل کرد و تو آغوش گرفت

کودک هم می خواست پدر رو بلند کنه

ولی نتونست

با خود گفت:

حتماً چند سال بعد می تونم...
بیست سال بعد پسر تونست پدر را بلند کنه

پدر سبک بود

سبکه سبک
به سبکی
یک پلاک و چند تکه استخوان.....

خانوم میم
خانوم میم
بیایید شب داستان داشته باشم🤔

Abolfazl
Abolfazl
ساعتم عقربه هاش طی میکنن ساعات قبل
.
.
میشینم منتظر اینجا عزیزم تا سال قبل
.
.
رنگو رو رفته امو غرق عرق های تنم
.
.
پوستو استخوان و ماتم به دل نا سالم عقل
.
.
بداهه

صفحات: 1 2 3 4 5 6 7 8 9 10 11 12 13 14

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ

شبکه اجتماعی ساینا · طراحی توسط گروه طراحی وب ابتکارنو