ارسال توسط m_oxv - شبکه اجتماعی سایناtag:synaa.ir,c57f60de70ddde6ad376afb7a7520eefارسال توسط m_oxv - شبکه اجتماعی ساینا2017-01-11T10:17:05+03:30m_oxv: tag:synaa.ir,2017-01-11T10:17:05+03:30,d2846122cd0f103c45b626a37c5f2f60<div style="line-height:1.3; padding:5px;"><img src="https://synaa.ir/i//avatars/thumbs2/_noavatar_user.gif" width="16" height="16" alt="" border="0" /> <strong>m_oxv</strong>:<br /><br /></div>2017-01-11T10:17:05+03:302017-01-11T10:17:05+03:30m_oxv: چند آيه زيبا : گفتم: خدا آخه این همه سختی؟ چرا؟ گفت: «انَّ مع العسر یسرا» "قطعا به دنبال هر سختی، آسانی است.(انشراح/6) * گفتم: واقعا؟! گفت: «فإنَّ مع العسر یسرا» حتما به دنبال هر سختی، آسانی است.(انشراح/7) * گفتم: خب خسته شدم دیگه... گفت: «لاتـقـنطوا من رحمة الله» از رحمت من ناامید نشو.(زمر/53) * گفتم: انگار منو فراموش کردی! گفت:«اذکرونی اذکرکم» منو یاد کن تا یادت باشم. * گفتم: تا کی باید صبر کرد؟! گفت: « وَ ما یدریک لَعلَّ السّاعة تکون قریبا» تو چه می دانی، شاید موعدش نزدیک باشد.(احزاب/63) «انّی اعلم ما لاتعلمون» من چیزایی میدونم که شما نمی دونید.(بقره/ 30) * گفتم: تو بزرگی و نزدیکیت برای من کوچک، خیلی دوره! تا اون موقع چی کار کنم؟ گفت: « و اتّبع ما یوحی الیک و اصبر حتی یحکم الله» حرف هایی که بهت زدمو گوش کن، و صبر کن ببین چی حکم می کنم. (یونس/ 109) * ناخواسته گفتم: الهی و ربّی من لی غیرک (خدایا آخه من غیر تو کیو دارم؟!) گفت: «الیس الله بکاف عبده» من هم برای تو کافی ام.(زمر/36) * نگو که دستم بنده بفرست بذار همه لذت ببرنtag:synaa.ir,2017-01-11T00:53:30+03:30,612d789c05658cc56dc25b0d6d9c22af<div style="line-height:1.3; padding:5px;"><img src="https://synaa.ir/i//avatars/thumbs2/_noavatar_user.gif" width="16" height="16" alt="" border="0" /> <strong>m_oxv</strong>:<br />چند آيه زيبا : <br /> <br /> گفتم: خدا آخه این همه سختی؟ چرا؟<br /> گفت: «انَّ مع العسر یسرا»<br /> "قطعا به دنبال هر سختی، آسانی است.(انشراح/6)<br /> *<br /> گفتم: واقعا؟!<br /> گفت: «فإنَّ مع العسر یسرا»<br /> حتما به دنبال هر سختی، آسانی است.(انشراح/7)<br /> *<br /> گفتم: خب خسته شدم دیگه...<br /> گفت: «لاتـقـنطوا من رحمة الله»<br /> از رحمت من ناامید نشو.(زمر/53)<br /> *<br /> گفتم: انگار منو فراموش کردی!<br /> گفت:«اذکرونی اذکرکم»<br /> منو یاد کن تا یادت باشم.<br /> *<br /> گفتم: تا کی باید صبر کرد؟!<br /> گفت: « وَ ما یدریک لَعلَّ السّاعة تکون قریبا»<br /> تو چه می دانی، شاید موعدش نزدیک باشد.(احزاب/63)<br /> «انّی اعلم ما لاتعلمون»<br /> من چیزایی میدونم که شما نمی دونید.(بقره/ 30)<br /> *<br /> گفتم: تو بزرگی و نزدیکیت برای من کوچک، خیلی دوره! تا اون موقع چی کار کنم؟<br /> گفت: « و اتّبع ما یوحی الیک و اصبر حتی یحکم الله»<br /> حرف هایی که بهت زدمو گوش کن، و صبر کن ببین چی حکم می کنم.<br /> (یونس/ 109)<br /> *<br /> ناخواسته گفتم: الهی و ربّی من لی غیرک (خدایا آخه من غیر تو کیو دارم؟!)<br /> گفت: «الیس الله بکاف عبده»<br /> من هم برای تو کافی ام.(زمر/36)<br /> *<br /> <br /> نگو که دستم بنده <br /> بفرست بذار همه لذت ببرن<br /></div>2017-01-11T00:53:30+03:302017-01-11T00:53:30+03:30