ارسال توسط Nastoh - شبکه اجتماعی سایناtag:synaa.ir,f002c73f1ec00ab4f419738574f01ed3ارسال توسط Nastoh - شبکه اجتماعی ساینا2022-07-04T21:56:38+04:30Nastoh: منو از خودم بپرس من برای همه یکی نیستم ....؟tag:synaa.ir,2022-07-04T21:56:38+04:30,1a70c8f4d082d732d52901269b4af683<div style="line-height:1.3; padding:5px;"><img src="https://synaa.ir/i//avatars/thumbs2/1656666068662095.png" width="16" height="16" alt="" border="0" /> <strong>Nastoh</strong>:<br />منو از خودم بپرس من برای همه یکی نیستم ....؟<br /></div>2022-07-04T21:56:38+04:302022-07-04T21:56:38+04:30Nastoh: گاهی وقتا استراتژی شکست خود پیروزی هست خوب نیست گاهی وقتا با شکست حد خود را بفهمیم ک این فهم خود پیروزی است؟tag:synaa.ir,2022-07-02T18:06:23+04:30,6ffc92ca86f657410b02197ec586707d<div style="line-height:1.3; padding:5px;"><img src="https://synaa.ir/i//avatars/thumbs2/1656666068662095.png" width="16" height="16" alt="" border="0" /> <strong>Nastoh</strong>:<br />گاهی وقتا استراتژی شکست خود پیروزی هست <br /> خوب نیست گاهی وقتا با شکست حد خود را بفهمیم <br /> ک این فهم خود پیروزی است؟<br /></div>2022-07-02T18:06:23+04:302022-07-02T18:06:23+04:30Nastoh: اگر کینه نبود؛ قلب ها تمامی حجم خود را در اختیار عشق می گذاشتند. اگر خداوند؛ یک روز آرزوی انسان را برآورده می کرد، من بی گمان، دوباره دیدن تو را آرزو می کردم و تو نیز هرگز ندیدن مرا. آنگاه نمی دانم ، به راستی خداوند، کدامیک را می پذیرفت؟tag:synaa.ir,2022-06-29T14:39:03+04:30,c3993375c53d70a8abab29703a9a7d87<div style="line-height:1.3; padding:5px;"><img src="https://synaa.ir/i//avatars/thumbs2/1656666068662095.png" width="16" height="16" alt="" border="0" /> <strong>Nastoh</strong>:<br />اگر کینه نبود؛<br /> <br /> قلب ها تمامی حجم خود را در اختیار عشق می گذاشتند.<br /> <br /> اگر خداوند؛ یک روز آرزوی انسان را برآورده می کرد،<br /> <br /> من بی گمان،<br /> <br /> دوباره دیدن تو را آرزو می کردم و تو نیز<br /> <br /> هرگز ندیدن مرا.<br /> <br /> <br /> آنگاه نمی دانم ،<br /> <br /> به راستی خداوند، کدامیک را می پذیرفت؟<br /></div>2022-06-29T14:39:03+04:302022-06-29T14:39:03+04:30Nastoh: خوش خیال كاغذی دستمال كاغذی به اشك گفت: قطره قطرهات طلاست یك كم از طلای خود حراج میكنی؟ عاشقم با من ازدواج میكنی؟ اشك گفت: ازدواج اشك و دستمالِ كاغذی! تو چقدر سادهای خوش خیال كاغذی! توی ازدواج ما تو مچاله میشوی چرك میشوی و تكهای زباله میشوی پس برو و بیخیال باش عاشقی كجاست! تو فقط دستمال باش! دستمال كاغذی، دلش شكست گوشهای كنار جعبهاش نشست گریه كرد و گریه كرد و گریه كرد در تن سفید و نازكش دوید خونِ درد آخرش، دستمال كاغذی مچاله شد مثل تكهای زباله شد او ولی شبیه دیگران نشد چرك و زشت مثل این و آن نشد رفت اگرچه توی سطل آشغال پاك بود و عاشق و زلال او با تمام دستمالهای كاغذی فرق داشت چون كه در میان قلب خود دانههای اشك كاشتtag:synaa.ir,2022-06-29T09:04:36+04:30,12ae1959415884bce561989021e783db<div style="line-height:1.3; padding:5px;"><img src="https://synaa.ir/i//avatars/thumbs2/1656666068662095.png" width="16" height="16" alt="" border="0" /> <strong>Nastoh</strong>:<br />خوش خیال كاغذی<br /> <br /> دستمال كاغذی به اشك گفت:<br /> قطره قطرهات طلاست<br /> یك كم از طلای خود حراج میكنی؟<br /> عاشقم<br /> با من ازدواج میكنی؟<br /> اشك گفت:<br /> ازدواج اشك و دستمالِ كاغذی!<br /> تو چقدر سادهای<br /> خوش خیال كاغذی!<br /> توی ازدواج ما<br /> تو مچاله میشوی<br /> چرك میشوی و تكهای زباله میشوی<br /> پس برو و بیخیال باش<br /> عاشقی كجاست!<br /> تو فقط<br /> دستمال باش!<br /> دستمال كاغذی، دلش شكست<br /> گوشهای كنار جعبهاش نشست<br /> گریه كرد و گریه كرد و گریه كرد<br /> در تن سفید و نازكش دوید<br /> خونِ درد<br /> آخرش، دستمال كاغذی مچاله شد<br /> مثل تكهای زباله شد<br /> او ولی شبیه دیگران نشد<br /> چرك و زشت مثل این و آن نشد<br /> رفت اگرچه توی سطل آشغال<br /> پاك بود و عاشق و زلال<br /> او<br /> با تمام دستمالهای كاغذی<br /> فرق داشت<br /> چون كه در میان قلب خود<br /> دانههای اشك كاشت<br /></div>2022-06-29T09:04:36+04:302022-06-29T09:04:36+04:30Nastoh: انسان پیش از آنکه معلم باشیم یک انسانیم اصالت انسان اندیشه اوست و اندیشه او سازنده ی رفتار اوست . ما می رویم و هستی می ماند و زندگی با خاطره هایش .خاطره هایی از اندیشه ها و رفتارهای او و چه نیک اگر مهربان باشیم و صمیمی وپویا . وسیع باشیم و آگاه و سر بزیر و سخت بخوانیم و تکرار کنیم و بسازیم و امیدوار باشیم و با ایمان خود یادگار جاودانه بر این بی باقی خاک بنشانیم تا خاطره ای باشد شایسته ی یک انسان "دکتر شریعتی"tag:synaa.ir,2022-06-29T09:01:48+04:30,163a502856288a2b9c4495da04dfe2c8<div style="line-height:1.3; padding:5px;"><img src="https://synaa.ir/i//avatars/thumbs2/1656666068662095.png" width="16" height="16" alt="" border="0" /> <strong>Nastoh</strong>:<br />انسان<br /> پیش از آنکه معلم باشیم یک انسانیم<br /> <br /> اصالت انسان اندیشه اوست و اندیشه او سازنده ی رفتار اوست .<br /> <br /> ما می رویم و هستی می ماند و زندگی با خاطره هایش .خاطره هایی از<br /> <br /> اندیشه ها و رفتارهای او و چه نیک اگر مهربان باشیم و صمیمی وپویا .<br /> <br /> <br /> <br /> وسیع باشیم و آگاه و سر بزیر و سخت بخوانیم و تکرار کنیم و بسازیم و امیدوار<br /> <br /> باشیم و با ایمان خود یادگار جاودانه بر این بی باقی خاک بنشانیم تا خاطره<br /> <br /> ای باشد شایسته ی یک انسان<br /> <br /> "دکتر شریعتی"<br /></div>2022-06-29T09:01:48+04:302022-06-29T09:01:48+04:30Nastoh: این تیم کارشناس آمدند و دوباره همان کار را تکرار کردند و توری را به گودال سوم بردند و بوی مرغ ها را با اسپری پاک کردند. روباه ها وقتی دوباره رسیدند، هرچه گودال ها را گشتند و هرچه زمین را بو کشیدند، چیزی نبود و دوباره رفتند. دوربین روباه اول را نشان داد که این بار دیگر جست و جو نکرد و رفت داخل گودال دوم دراز کشید و به حالت خوابیده ماند.چند دقیقه ای صبر کردند و دیدند خبری نیست، نزدیکش رفتند و چک کردند، دیدند کاملا مرده!جالب این بود که لاشه روباه رابه مرکز دامپزشکی بردند و کلی آزمایش کردند؛ دیدند دقیقا عکس ها و آزمایش ها نشان می دهد این حیوان بر اثر یک شوک عصبی سکته کرده و مرده.روباه که نماد مکر و حیله گری در حیوانات است، وقتی احساس می کند صداقتش بین دوستانش از بین رفته، سکته می زند و می میرد، از خجالت می میرد.چقد زیادند کسانی که می آیند روزی هزاران دروغ به زبان می آورند، جالب این که حتی وقتی دروغ هایشان آشکار می شود، راست راست راه میروند و اصلا و ابدا هم خم به ابرو نمی آورند و اسفناک تر این که بازهم تکرار،چقد زشت است که انسان به جایی برسد که حیوانات از او در کرامت اخلاقی پیشی بگیرند...tag:synaa.ir,2022-06-27T23:15:31+04:30,21f82495778b34389514f27dfa170be4<div style="line-height:1.3; padding:5px;"><img src="https://synaa.ir/i//avatars/thumbs2/1656666068662095.png" width="16" height="16" alt="" border="0" /> <strong>Nastoh</strong>:<br />این تیم کارشناس آمدند و دوباره همان کار را تکرار کردند و توری را به گودال سوم بردند و بوی مرغ ها را با اسپری پاک کردند.<br /> روباه ها وقتی دوباره رسیدند، هرچه گودال ها را گشتند و هرچه زمین را بو کشیدند، چیزی نبود و دوباره رفتند.<br /> دوربین روباه اول را نشان داد که این بار دیگر جست و جو نکرد و رفت داخل گودال دوم دراز کشید و به حالت خوابیده ماند.چند دقیقه ای صبر کردند و دیدند خبری نیست، نزدیکش رفتند و چک کردند، دیدند کاملا مرده!جالب این بود که لاشه روباه رابه مرکز دامپزشکی بردند و کلی آزمایش کردند؛ دیدند دقیقا عکس ها و آزمایش ها نشان می دهد این حیوان بر اثر یک شوک عصبی سکته کرده و مرده.روباه که نماد مکر و حیله گری در حیوانات است، وقتی احساس می کند صداقتش بین دوستانش از بین رفته، سکته می زند و می میرد، از خجالت می میرد.چقد زیادند کسانی که می آیند روزی هزاران دروغ به زبان می آورند، جالب این که حتی وقتی دروغ هایشان آشکار می شود، راست راست راه میروند و اصلا و ابدا هم خم به ابرو نمی آورند و اسفناک تر این که بازهم تکرار،چقد زشت است که انسان به جایی برسد که حیوانات از او در کرامت اخلاقی پیشی بگیرند...<br /></div>2022-06-27T23:15:31+04:302022-06-27T23:15:31+04:30Nastoh: یک گروه محقق یک سری لاشه مرغ را داخل یک توری گذاشته بودند و چند گودال به فاصله های 10-20 متر از هم حفر کرده بودند. بعد از مدتی یک روباه آمد و کمی بو کشید و یک مقدار این لاشه ی مرغ ها را جابه جا کرد و رفت. کارشناس تیم رو به دوربین کرد و گفت: این الان می رود و بقیه ی گله و دوستانش را می آورد. و با استفاده از یک روبات جرثقیل، توری را جابه جا کردند و آوردن در گودال دوم و مخفی اش کردند و با مایعی خاص اسپری کردند تا اثر بو را از بین بردند.تقریبا نیم ساعت بعد همان روباه و 7-8 تا روباه دیگر آمدند سر گودال اول و هرچه گشتند مرغ ها را پیدا نکردند. هر چه زمین را بو کردند، فایده نداشت و آن 7-8 تا رفتند و این روباه اولی دوباره شروع به گشتن کرد. جالب این بود که مدام با سرعت می گشت و بعد سرش را بالا می آورد و به دوستانش که داشتند دور می شدند، نگاه می کرد و دوباره بو می کشید.محققان با استفاده از سیم کمی روی گودال دوم را باز کردند تا حدی که روباه مرغ ها را دید. این دفعه خیلی جالب بود، روباه یکی از مرغ ها را با دندان گرفت و با خودش برد.tag:synaa.ir,2022-06-27T23:11:56+04:30,b10873e1df79bff3baee1443ef9db0f9<div style="line-height:1.3; padding:5px;"><img src="https://synaa.ir/i//avatars/thumbs2/1656666068662095.png" width="16" height="16" alt="" border="0" /> <strong>Nastoh</strong>:<br />یک گروه محقق یک سری لاشه مرغ را داخل یک توری گذاشته بودند و چند گودال به فاصله های 10-20 متر از هم حفر کرده بودند.<br /> <br /> بعد از مدتی یک روباه آمد و کمی بو کشید و یک مقدار این لاشه ی مرغ ها را جابه جا کرد و رفت.<br /> <br /> کارشناس تیم رو به دوربین کرد و گفت:<br /> <br /> این الان می رود و بقیه ی گله و دوستانش را می آورد.<br /> <br /> و با استفاده از یک روبات جرثقیل، توری را جابه جا کردند و آوردن در گودال دوم و مخفی اش کردند و با مایعی خاص اسپری کردند تا اثر بو را از بین بردند.تقریبا نیم ساعت بعد همان روباه و 7-8 تا روباه دیگر آمدند سر گودال اول و هرچه گشتند مرغ ها را پیدا نکردند. هر چه زمین را بو کردند، فایده نداشت و آن 7-8 تا رفتند و این روباه اولی دوباره شروع به گشتن کرد.<br /> <br /> جالب این بود که مدام با سرعت می گشت و بعد سرش را بالا می آورد و به دوستانش که داشتند دور می شدند، نگاه می کرد و دوباره بو می کشید.محققان با استفاده از سیم کمی روی گودال دوم را باز کردند تا حدی که روباه مرغ ها را دید. این دفعه خیلی جالب بود، روباه یکی از مرغ ها را با دندان گرفت و با خودش برد.<br /></div>2022-06-27T23:11:56+04:302022-06-27T23:11:56+04:30