...................................

مشخصات

موارد دیگر
0
677 پست
مرد

دنبال‌کنندگان

(27 کاربر)

بازدیدکننده

برچسب ‌های کاربردی

4d37_04.jpg 1590781691699796_orig.jpg 1586703689250536_large.jpg 1590177532769712_large.jpg
0
0
دردآشنا - جاسم خدارحمی [ لینک]




0
0
@wolf

اگه مایل هستین گوش بدین [ لینک]




0
0
ای تو بهانه واسه موندن ای نهایت رسیدن
ای تو خود لحظه بودن تو طلوع صبح خورشید دمیدن
ای همه خوبی همه پاکی تو کلام اخر من
ای تو پر از وسوسه عشق تو شدی تمامی زندگی من [ لینک]




0
0
عزیز هم قسم مگر که مرگ من تو را دگر ز قلب من جدا کند
فدای چشم مست تو اگر به راه عشق تو خدا مرا فدا کند
ای نفسهای تو عاشق ای تو خوبه موندنی
زنده ام با نفسه تو تو همیشه با منی [ لینک]




0
0
دیگر با صدای بلند نمی‌خندم
با صدای بلند حرف نمی‌زنم
دیگر گوش نمی‌دهم
به صدای باد
دریا
پرنده
پاورچین پاورچین می آیم و
می‌روم
بی سر و صدا زندگی می‌کنم
تو در من به خواب رفته‌ای..

0
0
میانِ آدمـــک هایِ هـــــزار رنـــــگ...
دلباخته یک رنـــگی او شدم
افــسوس...
گذر زمان بیرنـــگش کرد
کمرنگ...
وکم رنگ تر.....
وآخـــ ـــــر
مــَــــــحـــــــــو

0
0
دوچشمت شرحے از احوال من بود "
ڪه‌این‌دیوانگی‌ها‌حال‌من‌بود
چه مے شد ..!
لااقل جاے دوبیتے ،
فقط‌یڪ‌تار‌مویت‌مال‌من‌بود‌"

0
0
آدم ها می آیند، آدم ها می روند.
هر کسی که می آید، چیزی برایت می آورد؛
هر آن کس که می رود چیزی از تو را می بَرد...!
آدم ها می آیند، آدم ها می روند.
سالها بعد خواهی فهمید، چیزی که از "تو" بر جای مانده،
"خودت" نیست... تکه هایی است جمع شده از آدم هایی که آورده بودند و در ازایش...
آرام آرام تو را تکه تکه بُردند

0
0
ﮐﻔﺶ ﮐﻮﺩﮐﯽ ﺭﺍ ﺩﺭﯾﺎ ﺑﺮﺩ، ﮐﻮﺩﮎ ﺭﻭﯼ ﺳﺎﺣﻞ ﻧﻮﺷﺖ:
ﺩﺭﯾﺎﯼ ﺩﺯﺩ . . .

آن‌طرفﺗﺮ ﻣﺮﺩﯼ ﮐﻪ ﺻﯿﺪ ﺧﻮﺑﯽ ﺩﺍﺷﺖ ﺭﻭﯼ ﻣﺎﺳﻪ‌ﻫﺎ ﻧﻮﺷﺖ:
ﺩﺭﯾﺎﯼ ﺳﺨﺎﻭﺗﻤﻨﺪ . . .

ﺟﻮﺍﻧﯽ ﻏﺮﻕ ﺷﺪ، ﻣﺎﺩﺭﺵ ﻧﻮﺷﺖ :
ﺩﺭﯾﺎﯼ ﻗﺎﺗﻞ . . .

ﭘﯿﺮﻣﺮﺩﯼ ﻣﺮﻭﺍﺭﯾﺪﯼ ﺻﯿﺪ ﮐﺮﺩ، ﻧﻮﺷﺖ :
ﺩﺭﯾﺎﯼ ﺑﺨﺸﻨﺪﻩ . . .

ﻣﻮﺟﯽ ﻧﻮشته‌ها ﺭﺍ ﺷﺴﺖ، ﺩﺭﯾﺎ ﺁﺭﺍﻡ ﮔﻔﺖ:
ﺑﻪ ﻗﻀﺎﻭﺕ ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ ﺍﻋﺘﻨﺎ ﻧﮑﻦ؛ ﺍﮔﺮ ﻣﯽﺧﻮﺍﻫﯽ ﺩﺭﯾﺎ ﺑﺎﺷﯽ . . .

0
0
دوستان عزیز عیدتون مبارک/

0
0
...

0
0
طاعات و عباداتتون خالصانه و مورد قبول درگاه حق باشه. انشالله

0
0
جانا بجز از عشق تو دیگر هوَسم نیست

سوگند خورَم من ، که بجای تو کَسم نیست

امروز منم عاشق بی مونس و بییار

فریاد همی خواهم و فریاد رسَم نیست

در عشق نمیدانم درمانِ دلِ خویش

خواهم که کنم صبر ولی دست رسَم نیست

خواهم که به شادی نفسی با تو برآرم

از تنگ دلی جانا ، جای نفسم نیست...

0
0
تو مرا به خود می خوانی
نامت را نمی دانم !
تو به من اشاره می کنی
اشاره نمی توانم
من برای آنکه چیزی از خود
به تو بفهمانم !
جز چشمهایم چیزی ندارم ...

0
0
...

صفحات: 1 2 3 4 5 6 7 8 9 10 11 12 13 14 15

شبکه اجتماعی ساینا · طراحی توسط گروه طراحی وب ابتکارنو