این گروه مخصوص افراد با جنبه و ظرفیت فوق سنگین است اگه هسدی که خوش اومدی فاتحتم بخون اگه نیستی پس جای دیگه هسدی

کاربران گروه

نمایش همه

مدیران گروه

برچسب‌های کاربری

معتادین ساینا

گروه عمومی · 24 کاربر · 205 پست
هادی
هادی




هادی
هادی


گریه‌های مادر بنیتا {-60-}
در مراسم شیرخوارگان حسینی (ع)

کُتِبَ عَلَیۡکُمُ ٱلۡقِصَاصُ فِی ٱلۡقَتۡلَی‌ۖ ٱلۡحُرُّ بٱلۡحُرِّ...

هادی
هادی
خـــ♡ــدایـا...

وقتی ڪه شب می‌رسد
افڪارم از تو و عشقت

آرامش می‌گیــرد
خوابم از مهرت

اطمینان می‌یابد
مرا از واسطه های

آرامش و شادی
بندگانت قرار بده

شبتون بخیر وشادی♡

هادی
هادی
این همه آنلاین همه دوبه دو پی وی هم دیگه این ؟ {-30-}

هادی
هادی
هی نهنگ آبی نهنگ آبی نکنید..؟؟
.
.
.
.
.
نهنگ آبی دیگه چه صیغه ایه!
.
.
.
.
ماخودمون یدونه#نیسان- آبی# داریم اندازه نصف روسیه آدم کشته:))

هادی
هادی

کاش میدانستم این را پیشتر
هر که عشقش بیش دردش بیشتر

ادامه شعر دیدگاه اول

هادی
هادی
یار و همسر نگرفتم که گرو بود سرم

تو شدی مادر و من با همه پیری پسرم

تو جگر گوشه هم از شیر بریدی و هنوز

من بیچاره همان عاشق خونین جگرم

خون دل میخورم و چشم نظر بازم جام

جرمم این است که صاحبدل و صاحبنظرم

منکه با عشق نراندم به جوانی هوسی

هوس عشق و جوانیست به پیرانه سرم

پدرت گوهر خود تا به زر و سیم فروخت

پدر عشق بسوزد که در آمد پدرم

عشق و آزادگی و حسن و جوانی و هنر

عجبا هیچ نیرزید که بی سیم و زرم

هنرم کاش گره بند زر و سیمم بود

که به بازار تو کاری نگشود از هنرم

سیزده را همه عالم به در امروز از شهر

من خود آن سیزدهم کز همه عالم به درم

تا به دیوار و درش تازه کنم عهد قدیم

گاهی از کوچه معشوقه خود می گذرم

تو از آن دگری رو که مرا یاد تو بس

خود تو دانی که من از کان جهانی دگرم

از شکار دگران چشم و دلی دارم سیر

شیرم و جوی شغالان نبود آبخورم

خون دل موج زند در جگرم چون یاقوت

شهریارا چه کنم لعلم و والا گهرم

هادی
هادی
من پاشم برم نمازمو بخونم فعلا
شیطونه میگه قبل رفتنت قالب ادیت شده رو بذار

.
.
.
لعنت بر شیطان :دی

هادی
هادی
پول میذاری تو موسسه ورشکست میشه
میذاری بانک اختلاس میکنن





میدی به مامانت پس نمیده بهت

پیش خودت نگه میداری خرج میشه

خو پس ما چه غلطی بکنیم‌؟!

هادی
هادی
حرف دل را

به که گویم

که نکوبد به سرم

همه اول به تسلا

و به آخر زخم اند...✌️✌️

هادی
هادی


هی رد شو از این کوچه
و هی دل ببر از ما
تو فلسفه ی بودن این
پنجره هایی ...

امین_پور_حاجی

هادی
هادی
ترا من چشم در راهم شباهنگام
که می گیرند در شاخ تلاجن سایه ها رنگ سیاهی
وزان دلخستگانت راست اندوهی فراهم
ترا من چشم در راهم،


شباهنگام.در آندم که بر جا دره ها چون مرده ماران خفتگانند
در آن نوبت که بندد دست نیلوفر به پای سرو کوهی دام
گرم یاد آوری یا نه
من از یادت نمی کاهم
ترا من چشم در راهم

نیما یوشیج

هادی
هادی
دلبر و یار من تویی رونق کار من تویی.......باغ و بهار من تویی بهر تو بود بود من

خواب شبم ربوده‌ای مونس من تو بوده‌ای........درد توام نموده‌ای غیر تو نیست سود من

حضرت مولانا

هادی
هادی
از یـہ جایــے بـہ بعـد دستتو میـزارے زیر چـونت
و میگـے : ولش کن،
بالاخــرہ یـہ چیـزے میشـہ ...


هادی
هادی


گاهی دلگرمی یک دوست
چنان معجزه می كند
انگار که خدا
در زمین كنار توست
جاودان باد...
سایه دوستانی که
شادی را علتند نه شریک
و غم را شریكند نه دلیل

صفحات: 5 6 7 8 9

شبکه اجتماعی ساینا · طراحی توسط گروه طراحی وب ابتکارنو