لابد ک رسیده باشن
اگه نرسیده باشن
باید به خودشون بگن خب اینارو انجام دادم ک چی؟
وقتی به همه اونا نرسیدم الان چیشد؟
اینجاس ک....

تنها شدن...خیلی تنها...

اوم

🙂

خنده تلخ من از گریه غم انگیز تر است
کارم از گریه گذشتست به آن میخندم

مرحبا طایر فرخ پی فرخنده پیام

خیر مقدم چه خبر دوست کجا راه کدام

یا رب این قافله را لطف ازل بدرقه باد

که از او خصم به دام آمد و معشوقه به کام

ماجرای من و معشوق مرا پایان نیست

هر چه آغاز ندارد نپذیرد انجام

گل ز حد برد تنعم نفسی رخ بنما

سرو می‌نازد و خوش نیست خدا را بخرام

زلف دلدار چو زنار همی‌فرماید

برو ای شیخ که شد بر تن ما خرقه حرام

مرغ روحم که همی‌زد ز سر سدره صفیر

عاقبت دانهٔ خال تو فکندش در دام

چشم بیمار مرا خواب نه در خور باشد

من لَهُ یَقتُلُ داءٌ دَنَفٌ کیفَ ینام

تو ترحم نکنی بر من مخلص گفتم

ذاکَ دعوایَ و ها انتَ و تلکَ الایام

حافظ ار میل به ابروی تو دارد شاید

جای در گوشه محراب کنند اهل کلام

من لَهُ یَقتُلُ داءٌ دَنَفٌ کیفَ ینام


امان امان

ماجرای منو معشوق مرا پایان نیست..
اقااای حافظ چیییی گفتییی

گویا جناب حافظ از اینا زیاد مرتکب میشده

(تلخه)

درجواب :B_DEL

دست خودم نبود فاطمه البته اون یکاری کرده بود ازش دلخور بودم ولی نمیشد به روش بیارم

باشه

از موضوع شما که اطلاعی ندارم، اما همیشه خودم این کارو میکنم به جای اینکه برخورد های مختلفی داشته باشم با طرف مقابلم راجع به موضوع پیش اومده حرف میزنم.‌.
وقتی با خود من این چنین میکنن، nتا فکر میاد سراغم ک بخاطر چیه این کار/ برای چیه این کارش / چی شده اینطور شده / چیکار کردم اینطور شده و خوب اینا همش بخاطر اینکه راجع به موضوع حرف نمیزنه
با حرف زدن همون برداشتی از موضوع میشه ک میگیم نه فکرو خیال های متعدد

اوهوم