bk1uv2ft27zbsvx5x08g.jpg Negar_۱۷۰۶۲۰۱۶_۰۲۵۱۵۳.png IMG_20160616_172812.jpg IMG_20160608_193701.jpg
پلاک
پلاک
سلام ودرود بر همگان
خوبین؟؟
آآآقا اگه من نمیخواستمم قالب کار کنم آقاهادی یجوری جار زدن که باید کارکنم{-176-}
در نتیجه پیشنهادات خویش را بیان نموده ومارا مستفیض فرمایید{-108-}

پلاک
پلاک
سلامممم
کمک کمک
عایا برنامه نویسی هست به تعدادی از سوال های من پاسخی دهد{-109-}
به جز آقا هادی که فعلا نیس

پلاک
پلاک
I sufferd
I learned
I changed

ضربه دیدم
یادگرفتم
تغییر کردم

پلاک
پلاک
سلام.خوبین؟
بعد دوسال برگشتم.چراشم شاید این باشه که دارم گذشته رو مرور می کنم تا باهاش آینده جدید بسازم{-29-}

پلاک
پلاک
آقــا جان یک یادآوری کنم؟


فردا...جمعه...نمی ‌آیے؟...



پلاک
پلاک
‌کشاورز دعایِ باران خواند
و باران آمد
کاش تو را خواسته بود
کاش تو آمده بودی




پلاک
پلاک
حالم چنان بد است که تنها علاج من

در نسخه های پنجرہ فولاد مشهد است


{-60-}

پلاک
پلاک
سلام.ومن پس ازقرن ها دارم به پست ها نظرمیدم.{-68-}{-116-}دوستانی که آشنایی بابنده ندارن عادت کنن به غیبت یوهویی من{-64-}

پلاک
پلاک
ماکه رفتیم!مادرپیری دارم وزنی و3بچه قدونیم قد؛ازدار دنیاچیزی ندارم الایک پیام...یقه تان رامی گیرم اگرولایت فقیه راتنهابگذارید.(شهیدمجیدمحمودی)

پلاک
پلاک
سلام به همكي{-142-}{-7-}
من وشاهكاري ديكر.{-74-}
بست ونظربدون متن{-36-}{-164-}

پلاک
پلاک
زندگى موسیقى گنجشک هاست
زندگى باغ تماشاى خداست...
زندگى یعنى همین پرواز‌ها،
صبح‌ها،
لبخند‌ها،
آواز‌ها...
زندگی ذره‌ی کاهیست، که کوهش کردیم،
زندگی نام نکویی ست، که خوارش کردیم،
زندگی نیست بجز نم نم باران بهار،
زندگی نیست بجز دیدن یار
زندگی نیست بجز عشق،
بجز حرف محبت به کسی،
ورنه هر خار و خسی،
زندگی کرده بسی،
زندگی تجربه‌ی تلخ فراوان دارد، دو سه تا کوچه و پس کوچه و اندازه‌ی یک عمر بیابان دارد.
ما چه کردیم و چه خواهیم کرد در این فرصت کم؟



پلاک
پلاک
اے شهید گمنام!

مڹ و ٺو در گمنامے با هم شریڪیم
ٺو پلاڪٺ را گم ڪردے و مڹ هویٺم را
ٺو پلاڪٺ را گم ڪردے و مڹ همه چیزم را
ٺو پلاڪٺ را گم ڪردے و مڹ خدا را
به راسٺے چقدر زیبا مادرٺ زهراے اطهر سلام الله علیها را درڪ ڪردے
ڪه از خدا خواسٺے گمنام بمانے

آرے!

ما هویٺماڹ را گم ڪرده ایم
ما گمنام ٺریڹ گمناماڹ عالم امڪانیم

پس اے شهید!

برایماڹ حمدے بخواڹ ڪه ٺو زنده اے و ما مُرده

پلاک
پلاک
مدتی از شهادت سید مجتبی علمـــــدار گذشته بود.

قبل از محرم در خواب سید رادیدم. پیراهن مشکی به تن داشت.

گفتم:«سید چرا مشکی پوشیدی؟»
گفت:« محرم نزدیک است.»

گفتم سید ما را تنها گذاشتی و رفتی.
گفت :« چرا این حرف را میزنی؟ هر مشکل و غمی دارید ، با نام مبارک مادرم بر طرف می شود.
اگر دردی دارید ، حاجتی دارید عاشورا بخوانید. زیارت عاشورا درد شما را درمان می کند. توسل پیدا کنید و اشک چشم داشته باشید.»

پلاک
پلاک
زنگ انشاء
ساعت انشاء بود
و چنین گفت معلم با ما:
بچه ها گوش کنید
نظر ما این است
شهدا خورشیدند
مرتضی گفت : شهید
چون شقایق ، سرخ است .
دانش آموزی گفت : ( چون چراغی است که در خانه ی ما می سوزد.)
و کسی دیگر گفت : ( شهید
داستانی است پر از حادثه و زیبایی )
مصطفی گفت : شهید
مثل یک نمره ی بیست
داخل دفتر قلب من و تو می ماند

صفحات: 1 2 3 4 5 6 7 8 9 10

شبکه اجتماعی ساینا · طراحی توسط گروه طراحی وب ابتکارنو