مولوی می گوید:مثل مرد،آب است و مثل زن ،آتش.
اگر حایل از میان آب و آتش بر داشته شود. آب بر آتش غلبه می کند وآن را خاموش می سازد.
اما اگر حایل و حاجبی میان آن دو برقرار گردد،مثل اینکه آب را در دیگی قرار دهند و آتش برابر آن دیگ روشن کنند.
آن وقت است که آتش،آب را تحت تاثیر خود قرار می دهد.
اندک اندک گرم می کند و احیانا جوشش و غلیان در او بوجود می آورد.
تا آنجا که سراسر وجود او را تبدیل به بخار می سازد.
عزیز دردانهی خدا، خوشنود باش که تو خود سازنده ی این حایلی.
#ویژه_نامه_غدیر#حکایات_علما عنایت امیرالمؤمنین "سلام الله علیه" به علامه امینی حجتالاسلام شیخ آصفی از حجتالاسلام شیخ محمد نوری که در کتابخانه نجف اشرف ملازم علامه امینی بود، نقل میکند: علامه امینی میفرمود: یک شب جمعه زائر حرم حضرت امیر المؤمنین"سلام الله علیه"شدم، مشغول زیارت و دعا بودم و از خدا میخواستم به خاطر حضرت علی "سلام الله علیه" کتاب «درر السمطین» که در آن زمان کمیاب بود و در تکمیل مباحث کتاب الغدیر نیاز داشتم را برایم مهیا کند. در این زمان یک عرب دهاتی برای زیارت حضرت مشرف شد، و از حضرت میخواست که حاجت او را برآورده کند و گاوش را که مریض بود شفا دهد. یک هفته گذشت و من کتاب را پیدا نکردم، بعد از یک هفته دوباره برای زیارت مشرف شدم. از حُسن اتفاق، وقتی که مشغول زیارت بودم، دیدم همان مرد دهاتی به حرم مشرف شد و از حضرت تشکر مینمود که حاجت او را برآورده کرده. وقتی من کلام آن مرد را شنیدم محزون شدم چون دیدم امام "سلام الله علیه" حاجت او را برآورده کرده بود، ولی حاجت مرا برآورده نکرده است. خطاب به حضرت گفتم: جواب این مرد دهاتی را دادی و
و حاجتش را برآورده کردی! و من مدتی است متوسل میشوم به خدا و شما را شفیع قرار میدهم که آن کتاب را برای من مهیا کنید ولی آن کتاب مهیا نشده آیا من کتاب را برای خودم میخواهم؟ یا به خاطر کتاب شما الغدیر؟ گریه کردم، از حرم بیرون آمدم آن شب از ناراحتی چیزی نخوردم و خوابیدم.
در عالم خواب دیدم به خدمت حضرت امیرالمومنین "سلام الله علیه" مشرف شدهام، حضرت به من فرمود: آن مرد ضعیف الایمان بود و نمیتوانست صبر کند. از خواب بیدار شدم و صبح سرسفره بودم که در زده شد.
در را باز کردم، دیدم همسایهای که شغلش بنایی بود داخل شد و سلام کرد، سپس گفت: من خانه جدیدی خریدهام که بزرگتر از این خانه است و بیشتر اساس خانه را به آنجا انتقال دادهام، این کتاب را در گوشه خانه پیدا کردم، همسرم گفت: این کتاب به درد شما نمیخورد و شما آن را نمیخوانی آن را به همسایهمان شیخ عبدالحسین امینی هدیه کن شاید او استفاده کند.
کتاب را گرفتم و غبارش را پاک کردم، دیدم همان کتاب خطی «درر السمطین» است که دنبالش بودم.
سندمهم
کتاب معتبرچاپ عربستان باسندکامل حدیثی قدسی نقل کرده:
جبراییل به پیامبرگفت خدابه تودستورمیدهد محب علی باشی ومحب محبان علی باشی چراکه خداعلی و محبان علی رادوست دارد
دعامیکنم
برای دلهایمان
برای چشمهایمان
برای گریه وخنده هایمان
مهربان خدای من
میدانم که تاآسمان راهی نیست
ولی تاآسمانی شدن راه بسیاراست
خودت دست دلمان رابگیروآسمانی کن
و حاجتش را برآورده کردی! و من مدتی است متوسل میشوم به خدا و شما را شفیع قرار میدهم که آن کتاب را برای من مهیا کنید ولی آن کتاب مهیا نشده آیا من کتاب را برای خودم میخواهم؟ یا به خاطر کتاب شما الغدیر؟ گریه کردم، از حرم بیرون آمدم آن شب از ناراحتی چیزی نخوردم و خوابیدم.
در عالم خواب دیدم به خدمت حضرت امیرالمومنین "سلام الله علیه" مشرف شدهام، حضرت به من فرمود: آن مرد ضعیف الایمان بود و نمیتوانست صبر کند. از خواب بیدار شدم و صبح سرسفره بودم که در زده شد.
در را باز کردم، دیدم همسایهای که شغلش بنایی بود داخل شد و سلام کرد، سپس گفت: من خانه جدیدی خریدهام که بزرگتر از این خانه است و بیشتر اساس خانه را به آنجا انتقال دادهام، این کتاب را در گوشه خانه پیدا کردم، همسرم گفت: این کتاب به درد شما نمیخورد و شما آن را نمیخوانی آن را به همسایهمان شیخ عبدالحسین امینی هدیه کن شاید او استفاده کند.
کتاب را گرفتم و غبارش را پاک کردم، دیدم همان کتاب خطی «درر السمطین» است که دنبالش بودم.