جودی
من پر کشیدم از قفس با اینکه زخمی بود پرام
آسون نبود از این سقوط همین که الان سر پام
جودی
خموش باش، گرت پند میدهد عاقل
جواب مردم ديوانه را، نبايد داد!
جودی
دور گلوی ما از بس پر از نیشه
جای نوازش هم خون مردگی میشه
دست غرورم نیست، اشکی که میریزه
لعنت به اشکی که بی موقع میریزه
جودی
خستهام مثل درختی که به تنهایی خود
بی ثمر مانده و کابوس تبر می بیند
میفهممت
گذروندم این روزارُ
ب پنجره نگاه کن پنجره اه بکشد
پنجرمون آه نمیکشه قیژ قیژ میکنخ
ب دریچه نگاه میکنم دریچه اه میکشد منظورم بود
دریچه کجات آه میکشه
بو هم داره؟