fatme
من پر کشیدم از قفس با اینکه زخمی بود پرام
آسون نبود از این سقوط همین که الان سر پام
fatme
خموش باش، گرت پند میدهد عاقل
جواب مردم ديوانه را، نبايد داد!
fatme
دور گلوی ما از بس پر از نیشه
جای نوازش هم خون مردگی میشه
دست غرورم نیست، اشکی که میریزه
لعنت به اشکی که بی موقع میریزه
fatme
خستهام مثل درختی که به تنهایی خود
بی ثمر مانده و کابوس تبر می بیند
میفهممت
گذروندم این روزارُ
ب پنجره نگاه کن پنجره اه بکشد
پنجرمون آه نمیکشه قیژ قیژ میکنخ
ب دریچه نگاه میکنم دریچه اه میکشد منظورم بود
دریچه کجات آه میکشه
بو هم داره؟