Ŧᵃᵗᵉᵐᵉʰ
مثل تموم عالم
حال منم خرااابه
خرابه
Ŧᵃᵗᵉᵐᵉʰ
چقدر هیچکدوم از ما درک نشدیم
Ŧᵃᵗᵉᵐᵉʰ
شاید يه نفر ديگه داره براى داشتن
همين چيزهايى كه تو ناديده ميگيرى
دعا ميكنه
Ŧᵃᵗᵉᵐᵉʰ
نگاهم کرد و گفت : میدانی رنج تو از چیست؟
تو به آنچه نباید ، بسیار میاندیشی
Ŧᵃᵗᵉᵐᵉʰ
کلوخه غم را باید به دهان خیس کرد
و به زبان هی چرخاند و چرخاند و بعد فرو داد
گفتن ندارد.
Ŧᵃᵗᵉᵐᵉʰ
یه روز خودمو دفن میکنم تو گلدون
Ŧᵃᵗᵉᵐᵉʰ
بغض کنی اشکت در نیاد..
مثل این میمونه ک رعد و برق بزنه بارون نیاد
Ŧᵃᵗᵉᵐᵉʰ
بعضی ادما مث لباس چرکایی ان که بخاطر رنگ سیاهشون چرکشون پیدا نیس.!
Ŧᵃᵗᵉᵐᵉʰ
فک میکردم تنهایی افتاده به جونم
تا اینکه فمیدم
منم که مث خوره افتادم به جون تنهایی.!
Ŧᵃᵗᵉᵐᵉʰ
چشمم یجوری شده
اینور و اونورو نگا میکنم درد میگیره
اون ته تهه مغزم درد میگیره
چش شدهههه
Ŧᵃᵗᵉᵐᵉʰ
باد پرنده را با خود برد...
به سمتی که میخواست
به سمتی که پرنده نمیخواست☁