نور
... و قلبم یه جوریه
میدونی از اون حالتهای که میشه بود و نبود
گیر افتادن تو قسمت خاکستری زندگی که نمیشه برید نه میشه ادامه داد
هر کاری میکنی یه جای کار میلنگه
نور
بهم گفت تو چیزای در موردم میگی که من خودم بهش توجه نکردم
بهش گفتم من وقتی کسی رو دوست داشته باشم جزی از وجود اون میشم
همه چیو با دقت زیاد نگاه میکنم سلول به سلول اونو برای خودم کشف میکنم ...
نور
خیلی خوبه اینجا میتونیم خودمون رو لایک بزنیم 😅😅
نور
امیدوارم اینجا اینقد آدم خوب ببینم که تمام اتفاقات بد رو فراموش کنم
نور
چرا مدیران اینجا ما رو لایک نمیزنن ؟ 😐😐
نور
باز هم تکه ای از قلبمو از دست دادم ...
فکر کنم دیگه واقعا قلبی برام نمونده ...
یه وقتایی دیگه خیلی بی تفاوت میشم به آدمها ...😐😐
نور
... و شاید ما در انبوهی از دلتنگی
روح خسته ی خود را گم کردیم
که اینگونه سالهاست که از ته دل نمی خندیدیم ...
نور
آیا واقعا ما این که نشون میدیم یا نه ؟
نور
می گفت من منطقی دوستت دارم
من عشق رو قبول ندارم هیچ اعتباری بهش نیست امروز هست فردا نیست
اگه عشقی هم باشه فقط عشق به خداست
تمام عشق های زمینی به شکسته شدن قلبت ختم میشه
تا دوباره برگردی پیش خدا ...
و گفت خدا در قلب های شکسته س 🥺😔
نور
مثل دردی بودی که زخم کهنه سالیان پیش را نمک پاشیدی ...
نور
همیشه حالمو میپرسه و نگران من
بیشتر از خودم منو دوست داره
و او تنها کسی که حاضرم بخاطرش هر کاری انجام بدم ...
بعدش میای فکر میکنی فکر میکنی شب رو بیدار میمونی بازم فکر و فکر اما نمیشه حرف زد چون آدمها به سکوت بیشتر از حرف زدن عادت کردن