مشخصات

موارد دیگر
▪️
239 پست

دنبال‌کنندگان

(17 کاربر)

بازدیدکننده

برچسب ‌های کاربردی

IMG_20221004_114253.jpg
▪️
▪️
کنارِ حوضِ شکسته درختی بی‌بهار از نیروی عصاره‌ی مدفونِ خویش می‌پوسد.
و ناپاکی آرام‌آرام رخساره‌ها را از تابش بازمی‌دارد.



▪️
▪️
"کابوس ها" فیلم های ترسناکین که شما نقش اولشین

▪️
▪️
محققا ویروس هایی رو تو قطب شمال پیدا کردن که هزاران سال منجمد بودن.
یکی از این ویروس ها، پیتوویروس، به مدت 30000 سال زیر یخ ها بود.
این یه سناریو ی ترسناک ارائه میده که با آب شدن یخ ها چه چیزی در انتظار ماس

▪️
▪️
@B_DEL
اینقدر دانلود کردی نتت تموم شد نه؟:خنده

▪️
▪️
یارو خیلی مرد بود قد دونفر خورد
من چی بگم که قد دنیا خوردم...

▪️
▪️
خوردن اونا امن نیست مگه اینکه اونارو زنده بجوشونید." ماهیگیر پیر به من میگه.
امیدوارم منظورش خرچنگ ها باشه، اما اون سکوت عجیبی کرده و من دیگه چیزی نمیپرسم

▪️
▪️
اینکه چندتا پیام خصوصی داشته باشی
بیای ببینی هیچی نیست
ولی آخرین پیام رو که باز کنی ببینی ایشون پیام داده و یکی اون پیام رو خونده یعنی چی؟!

▪️
▪️
بعد از هر خنده گریس"
حتما این جمله رو زیاد شنیدین یا بهش باور دارین، جالبه بدونین کسایی که به این اصل باور دارن دچار فوبیایی بنام "چروفوبیا" هستن یا ترس از شادی
چروفوبیا، نوعی ترس از احساسات خوب و یا خوشحالیه. افراد مبتلا به این فوبیا فکر می کنن که اتفاق بدی بعد از خوشحالی براشون رخ میده.

▪️
▪️
یادش بخیر، یه موقعی تو اوج فیلم مینوشت
لطفا سی دی شماره ۲ را وارد دستگاه کنید

▪️
▪️
به تاریکی زل میزنم
تاریکی هم به من خیره میشود
دنیای من تکه تکه شد
لبخند روی لبم اجبار است
متاسفم که میگویم
"میخواهم آزاد باشم"
مث سایه ای در شب
نامرئی
نادیدنی

▪️
▪️
دینا انقدر از ارواح میترسید که نه تنها بیرون میرفت نه خونه تنها میموند
ترس اون به جایی کشید که دیگه حتی نمیتونست مدرسه بیاد و چند ماهی بود که درس نمیخوند
پدر و‌ مادرش عصبانی شدن و یه روز اونو به تختش قفل و‌زنجیر کردن و اونو خونه تنها گذاشتن
وقتی بعد پنج ساعت برگشتن با جسد بی رنگ دخترشون مواجه شدن
و ترسناک ترین قسمتش اینجا بود که دست و پای دینا بسته بود پس کی روی بدنش چنگ انداخته بود؟
اینم بدونید که دینا دوم راهنمایی بوده و توی یکی از اردوهای مدرسش که ظاهرا یه رود مانند اونجا بوده نزدیکش میشه و خم میشه و انعکاس خودشو تو اب میبینه اما داستان جایی ترسناک میشه که یه موجود سیاه رو میبینه که با لبخند وحشتناکی دستش رو روی گلوی دینا گذاشته و دینا فرار میکنه و با اتوبوس‌مدرسه به خونه میره
از اونروز به بعد ترس دینا هزار برابر قبل شده بود
(داستان واقعیه و برای یکی از دوستان دورم اتفاق افتاده)

▪️
▪️
یه زمانی روشنفکر بودن به معنای درک بیشتر جهان اطراف و همون حوزه مد نظر بود‌.
اما الان نه
روشنفکر بودن این زمانه در چند مورد خلاصه میشه:
1- حیوون خونگی داشتن(علی الخصوص پاپت)
2- موافقت با چیزی که اکثرا همه مخالفن(مثال :وگنیسم-همجنس گرایی-فمنیسم و ...)
3- مخالفت با چیزی که اکثرا همه موافقن(مثال:‌دین-کار کردن و ...)
4-بحث درباره هرچیزی حتی اگر اندازه پشکل درباره اون موضوع ندونی
مهم ترین مورد هم اینه همیشه یه سیگار باید همراهت باشه(برگ اگر باشه بهتر فاز روشنفکر بودن میگیری)

▪️
▪️
کسایی که درو میشکنن و وارد میشن:
گروه اول _اگه از روستا یا جنگل رد شدی و اون لوح براق رو برداشتی، اون یه طلسم بود که ازت دربرابر اون موجودی که دوستاتو کشته محافظت میکنه و بازیو بردی

گروه دوم _کسایی که از روستا یا جنگل رد شدن و لوح رو برنداشتن اگه درو بشکنید ، اون موجود توروهم میکشه و از بازی خارج میشید

گروه سوم_کسایی که زنگ زدن ۱۱۰ ، واقعا تو اون شرایط وایمیسی زنگ بزنی ۱۱۰؟:|=))
نمیمیری لاقل ولی برنده هم نشدی

▪️
▪️
پارت چهارم...
🪵جنگل:
کسایی که موتور سوار شدن تصادف میکنن و میمیرن و از بازی خارج شدن.
کسایی که با زنو شوهر رفتن گیر دوتا قاتل افتادن و از بازی خارج شدن.
کسایی که با جوونا یا پیرمرد رفتن یا کسایی که از وسط جنگل رفتن میرسن به کمپ و میبینن در از داخل قفل شده و هیچ صدایی جز صدای خورد شدن استخون ها زیر دندون یه موجود نمیاد.
واکنشتون؟
1-درو میشکنم و وارد میشم
2-زنگ میزنم 110

🛖روستا:
شما بهرحال با عجله یا بدون عجله به کمپ میرسین و با همون صحنه که گفتم مواجه میشین
واکنشتون؟
1-درو میشکنم و وارد میشم
2-زنگ میزنم 110

▪️
▪️
پارت سوم (قسمت 2)
🛖روستا: کسایی که پیاده شدن
همونطور که حدس زده بودی، خونه ها متروکس و توی چندتا از خونه ها سکه و چندتا لوح حکاکی شده براق پیدا کردی که همشونو برداشتی و به راه افتادی...
کسایی هم که ترجیح دادن راه رو ادامه بدن هم هیچی گیرشون نیومد...
وسط جاده برات نوتیف میاد و میفهمی انتن داری، تا میخوای گوشیو چک کنی زنگ میخوره، تماس از طرف اکیپ دوستاته و صدای جیغ و گریه از اون طرف خط میشنوی و دارن بهت میگن عجله کن و تو خطرن.
واکنشت چیه؟
1-میدونم دارن باهام شوخی میکنن
2-عجله میکنم، حتما تو خطرن
3-برمیگردم میرم سمت خونه و جون خودم رو نجات میدم...

صفحات: 5 6 7 8 9

شبکه اجتماعی ساینا · طراحی توسط گروه طراحی وب ابتکارنو